دوران ما part 6
سورا:چی میگفتن
ا.ت:کیا؟
سورا:همین پسرا
ا.ت:هیچی فقط اومده بودن دنبال رفیقشون تهیونگم بعد از امتحان اومد کنارم نشست
ته مان:فقط همین؟
ا.ت :انتظار دیگه ای داری خاک تو سرت با اون مغز منحرفت
ته مان:خب چیه میخوام مطمئن شم
ا.ت :جمع کنید بریم من گشنمه
ته مان:یه بار شد تو گشنه نمونی نه واقعا
ا.ت:متاسفانه خیر
...........
(شب)
لباسامو پوشیدمو ارایشی هم برام کردن
نشسته بودم جلوی اینه به خودم زل زده بودم افکارم اذیتم میکرد همیشه همینطور بود
یونا:خانم و اقا منتظرتون هستن باید برین پایین
از جام بلند شدم و رفتم پایین
م.ت:او عزیزم خیلی زیبا شدی
پ.ت:ولی یه لبخند زیبا ترت میکنه دختر
لبخندی زورکی زدم و سوار ماشین شدیم
هیچ وقت نمی خواستم بهمهمونی های کاری برم
مثلا اسمش هستمهمونی
ولی بیشتر سالن مد و افادهست
همه میخوان پولدار بودنشونو بکنن توی چشم هم دیگه
لباس های شیک،شامپاین ها گرون قیمت، خوراکی هایی که بعضا حتی ازطعمشون هم خبر ندارن
از ماشین پیاده شدم و وارد سالن شد مثل همیشه
میزبان و مهمون ها برای خوشامد گویی به طرفمون میان
مامان و بابا بین دسته ها جا میگرن و مشغول صحبت میشن
و منی که حوصله ندارم از جمع میام بیرون
به طرف میز خوراکی ها و نوشیدنی ها میرم
لیوان ویسکی رو بر میدارم
وقتی میخوام ازش بخورم که صدای ته مان از پشتم میاد
ا.ت: یک بار شد من بجایی بیام تو اونجا نباشی
ته مان:متاسفانه خیر
تازه فقط من اینجا نیستم
جیمین،جانگکوک،تهیونگ،سورا حتیاستاد جینم هست نمیدونم چرا اون اومده اینجا
ا.ت:واقعا استاد جینم هست؟
ته مان:اره نگا نگا چقدر خوشحال شد
ا.ت:باز شروع شد
یهو ته مان به طرفی اشاره کرد
ته مان:نگاه تهیونگ
نگاهی بهش انداختم مشغول صحبت کردن بود خیلی خوشتیپ بود
یه جورایی میشهگفت زیبا ترین مردی بود که توی عمرم دیده بودم
که یه لحظه روشو برگردوند و منو دید
لبخندی زدمو سلام کردم
که با علامت بهم گفت برم پیششون منم چاره ای نداشتم دست ته مان گرفتم و با خودم بردم
به همه سلام کردم که دختری دستشو جلوم دراز کرد
کیومی:عامم سلام من کیومی هستم خواهر تهیونگ
تهیونگ خواهرم داشت پشماممم!!!!
میگم چرا انقدر شبیهشه
دستشو گرفتم
ا.ت:منم ا.ت هستم جانگ ا.ت
کیومی: تهیونگ راجبت بهم گفته فکر نمیکردم انقدر خوشکل باشی
به هر حال خوشحالم که تهیونگ یه دوست جدید پیدا کرده چون ادم اجتماعی نیست
ا.ت:عاممم درسته منم خوشحال شدم
ته:کیومینظرت چیه راجب موضوع دیگه ای صحبت کنیم؟
کیومی:ا.اره خب.....
همه مشغول صحبت بودن منم فقط گوش میدادم
ولی توی این مهمونی به ته مان و سورا خیلی شک کردم بینشون یه چیزی هست مطمئنم
....
بنده بدجنس شدم از حالا شرط میذارم چون شما ها اصلا حمایت نمیکنید.
like:25
ا.ت:کیا؟
سورا:همین پسرا
ا.ت:هیچی فقط اومده بودن دنبال رفیقشون تهیونگم بعد از امتحان اومد کنارم نشست
ته مان:فقط همین؟
ا.ت :انتظار دیگه ای داری خاک تو سرت با اون مغز منحرفت
ته مان:خب چیه میخوام مطمئن شم
ا.ت :جمع کنید بریم من گشنمه
ته مان:یه بار شد تو گشنه نمونی نه واقعا
ا.ت:متاسفانه خیر
...........
(شب)
لباسامو پوشیدمو ارایشی هم برام کردن
نشسته بودم جلوی اینه به خودم زل زده بودم افکارم اذیتم میکرد همیشه همینطور بود
یونا:خانم و اقا منتظرتون هستن باید برین پایین
از جام بلند شدم و رفتم پایین
م.ت:او عزیزم خیلی زیبا شدی
پ.ت:ولی یه لبخند زیبا ترت میکنه دختر
لبخندی زورکی زدم و سوار ماشین شدیم
هیچ وقت نمی خواستم بهمهمونی های کاری برم
مثلا اسمش هستمهمونی
ولی بیشتر سالن مد و افادهست
همه میخوان پولدار بودنشونو بکنن توی چشم هم دیگه
لباس های شیک،شامپاین ها گرون قیمت، خوراکی هایی که بعضا حتی ازطعمشون هم خبر ندارن
از ماشین پیاده شدم و وارد سالن شد مثل همیشه
میزبان و مهمون ها برای خوشامد گویی به طرفمون میان
مامان و بابا بین دسته ها جا میگرن و مشغول صحبت میشن
و منی که حوصله ندارم از جمع میام بیرون
به طرف میز خوراکی ها و نوشیدنی ها میرم
لیوان ویسکی رو بر میدارم
وقتی میخوام ازش بخورم که صدای ته مان از پشتم میاد
ا.ت: یک بار شد من بجایی بیام تو اونجا نباشی
ته مان:متاسفانه خیر
تازه فقط من اینجا نیستم
جیمین،جانگکوک،تهیونگ،سورا حتیاستاد جینم هست نمیدونم چرا اون اومده اینجا
ا.ت:واقعا استاد جینم هست؟
ته مان:اره نگا نگا چقدر خوشحال شد
ا.ت:باز شروع شد
یهو ته مان به طرفی اشاره کرد
ته مان:نگاه تهیونگ
نگاهی بهش انداختم مشغول صحبت کردن بود خیلی خوشتیپ بود
یه جورایی میشهگفت زیبا ترین مردی بود که توی عمرم دیده بودم
که یه لحظه روشو برگردوند و منو دید
لبخندی زدمو سلام کردم
که با علامت بهم گفت برم پیششون منم چاره ای نداشتم دست ته مان گرفتم و با خودم بردم
به همه سلام کردم که دختری دستشو جلوم دراز کرد
کیومی:عامم سلام من کیومی هستم خواهر تهیونگ
تهیونگ خواهرم داشت پشماممم!!!!
میگم چرا انقدر شبیهشه
دستشو گرفتم
ا.ت:منم ا.ت هستم جانگ ا.ت
کیومی: تهیونگ راجبت بهم گفته فکر نمیکردم انقدر خوشکل باشی
به هر حال خوشحالم که تهیونگ یه دوست جدید پیدا کرده چون ادم اجتماعی نیست
ا.ت:عاممم درسته منم خوشحال شدم
ته:کیومینظرت چیه راجب موضوع دیگه ای صحبت کنیم؟
کیومی:ا.اره خب.....
همه مشغول صحبت بودن منم فقط گوش میدادم
ولی توی این مهمونی به ته مان و سورا خیلی شک کردم بینشون یه چیزی هست مطمئنم
....
بنده بدجنس شدم از حالا شرط میذارم چون شما ها اصلا حمایت نمیکنید.
like:25
۷.۲k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.