فیک کوک «پسر دایی»
فیک کوک «پسر دایی»
پارت 6
.
.
یه ذره عشق بازی کردنو رفتن نشستن.
ویو ات:
خیلی خوشحال بودم نمیدونستم دارم چی کار میکنم که وقتی رفتیم نشستیم محکم لپ کوک رو بوسیدم. اون هم تا منو دید که بوسش کردم سریع همین کار رو محکم تر با من کرد. یه ذره صحبت کردیم رفتیم شام بخوریم.
پایان ات ویو
&ات دخترم پاشو بیا کمک کن سفره رو بچینیم
_چشم مامان اومدم
^بزارید منم بیام کمک
_نه زن دایی شما برید بشینید.
^اخ....(ات نذاشت حرفش رو ادامه بده) که گفت
_اخه و اما و اگر نداریم برید بشینید
^باشه
سفره رو چیدن ک همه اومدن سر میز و ات هم کنار کوک نشست و کوک تمام این مدت دستش رو پای ات بود.
بعد سفره رو جمع کردن یه پذیرایی کردن
^عزیزم اگه اشکالی نداره و زحمت نمیشه ما شب بمونیم یا اگه میشه که بریم هتل
&نه عزیزم بخدا اگه بزارم برید همینجا تا هر موقع که دوس داشتید میمونید.
^مرسی.
&نظرتون چیه بریم مسافرت؟
همه:اره خیلی فکر خوبیه حتما
&ولی کوک و ات بمونن
+_چراا؟
&چه همزمان😂
همه:(خنده)
_مامان چرا ما نیایم؟
&چون......
بنظرتون اسمات بزارم یا نه؟
البته اگه گزارش نمیکنید.
پارت 6
.
.
یه ذره عشق بازی کردنو رفتن نشستن.
ویو ات:
خیلی خوشحال بودم نمیدونستم دارم چی کار میکنم که وقتی رفتیم نشستیم محکم لپ کوک رو بوسیدم. اون هم تا منو دید که بوسش کردم سریع همین کار رو محکم تر با من کرد. یه ذره صحبت کردیم رفتیم شام بخوریم.
پایان ات ویو
&ات دخترم پاشو بیا کمک کن سفره رو بچینیم
_چشم مامان اومدم
^بزارید منم بیام کمک
_نه زن دایی شما برید بشینید.
^اخ....(ات نذاشت حرفش رو ادامه بده) که گفت
_اخه و اما و اگر نداریم برید بشینید
^باشه
سفره رو چیدن ک همه اومدن سر میز و ات هم کنار کوک نشست و کوک تمام این مدت دستش رو پای ات بود.
بعد سفره رو جمع کردن یه پذیرایی کردن
^عزیزم اگه اشکالی نداره و زحمت نمیشه ما شب بمونیم یا اگه میشه که بریم هتل
&نه عزیزم بخدا اگه بزارم برید همینجا تا هر موقع که دوس داشتید میمونید.
^مرسی.
&نظرتون چیه بریم مسافرت؟
همه:اره خیلی فکر خوبیه حتما
&ولی کوک و ات بمونن
+_چراا؟
&چه همزمان😂
همه:(خنده)
_مامان چرا ما نیایم؟
&چون......
بنظرتون اسمات بزارم یا نه؟
البته اگه گزارش نمیکنید.
۵.۵k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.