دست نیافتنی
دست نیافتنی 🖤
part34
از زبان ات
دستمو گرفتم به میز آرایش تا بتونم روی پاهام بایستم و تکیه دادم بهش خواست دوباره بیاد سمتم که با یه لگد زدم به شکمش افتاد رو زمین و ناله کرد
خواستم از اتاق خارج شم که دوباره موهامو محکم تو دستش گرفت احساس کردم الاناس که موهام از سرم کنده شه جیغ زدم و درخواست کمک کردم
می خواستم از دستش فرار کنم و دستاشو از موهام که محکم گرفته چسبیده بودن ول کنم که محکم منو پرت کرد سمت دیوار طوری که سرم محکم برخورد کرد به دینار و بعدش سیاهی مطلق
از زبان نویسنده
سانا وقتی دید ات افتاد رو زمین و دیگه بهوش نیومد و شدت خون ریزیش بیشتر شد و خون زمینو گرفت از ترسش سریع از اتاق رفت بیرون که با مادر تهیونگ برخورد کرد
مادر تهیونگ که با تعجب داشت به سانا و به اتاق ات نگاه می کرد سریع رفت ببینه چی شده و دید که ات روی زمین افتاده و داره از سرش خون میره سریع رفت به سانا دلداری داد سانا همینجور از ترس داشت گریه می کرد به هق هق افتاده بود و دستش می لرزید(حقته اگه ات بی گناه و مظلوم بخاطر اشتباه تو بمیره چی؟)
مادر تهیونگ: سانا جونم اصلا نگران نباش هیچی نمیشه من خودم همه چیو درست می کنم نمی زارم کسی چیزی از این موضوع حتی بو ببره
سریع رفت اتاق ات و ات رو کشوند برد تو اتاق خودش به خدمت کارا گفت که دهنشونو ببندن و همه چی رو درست راست کنن
خدمت کارا هم اتاق ات رو درست کردن و خون ها رو از زمین پاک کردن
مادر تهیونگ سریع زنگ زد به دکتر گفت بیاد تا ات رو برسی کنه
سانا از شدت ترس بدنش فجیع می لرزید یا دستاش جلوی دهنش و گرفته بود که یه وقت جیغ نزنه
در خونه زده شد مادر تهیونگ تا خواست بره درو باز کنه چلسی رفت درو باز کرد
دکتر: ببخشید خانوم محترم خانم کیم گفتن سریع خودمو برسونم اینجا
چلسی با تعجب که یکی از ابرو هاشو انداخته بود بالا گفت: و شما کی باشیم؟
مادر تهیونگ سریع با یه لبخند رفت دم در پیش چلسی
مادر تهیونگ: هیوی نیست قند عسل مامان من یکم سرم گیج می رفت بخاطر همین گفتم دکتر بیاد معاینم کنه (دروغگویه بدجنس)
چلسی: چرا به من چیزی نگفتین؟ مامان واقعاً حالت خوبه چیزی که نشده؟
مادر تهیونگ که هول کرده بود سریع پلک می زد گفت: نه.. نه نه همه چی خوبه نگران من نباش عزیزه دلم قربونت برم از صبح تا الان چیزی خوردی؟ سریع برو به چیزی بخور
چلسی با تعجب که هنوز تو شوک بود رفت آشپزخونه و مادر تهیونگ دکترم برد تو اتاقش تا ات رو معاینش کنه
part34
از زبان ات
دستمو گرفتم به میز آرایش تا بتونم روی پاهام بایستم و تکیه دادم بهش خواست دوباره بیاد سمتم که با یه لگد زدم به شکمش افتاد رو زمین و ناله کرد
خواستم از اتاق خارج شم که دوباره موهامو محکم تو دستش گرفت احساس کردم الاناس که موهام از سرم کنده شه جیغ زدم و درخواست کمک کردم
می خواستم از دستش فرار کنم و دستاشو از موهام که محکم گرفته چسبیده بودن ول کنم که محکم منو پرت کرد سمت دیوار طوری که سرم محکم برخورد کرد به دینار و بعدش سیاهی مطلق
از زبان نویسنده
سانا وقتی دید ات افتاد رو زمین و دیگه بهوش نیومد و شدت خون ریزیش بیشتر شد و خون زمینو گرفت از ترسش سریع از اتاق رفت بیرون که با مادر تهیونگ برخورد کرد
مادر تهیونگ که با تعجب داشت به سانا و به اتاق ات نگاه می کرد سریع رفت ببینه چی شده و دید که ات روی زمین افتاده و داره از سرش خون میره سریع رفت به سانا دلداری داد سانا همینجور از ترس داشت گریه می کرد به هق هق افتاده بود و دستش می لرزید(حقته اگه ات بی گناه و مظلوم بخاطر اشتباه تو بمیره چی؟)
مادر تهیونگ: سانا جونم اصلا نگران نباش هیچی نمیشه من خودم همه چیو درست می کنم نمی زارم کسی چیزی از این موضوع حتی بو ببره
سریع رفت اتاق ات و ات رو کشوند برد تو اتاق خودش به خدمت کارا گفت که دهنشونو ببندن و همه چی رو درست راست کنن
خدمت کارا هم اتاق ات رو درست کردن و خون ها رو از زمین پاک کردن
مادر تهیونگ سریع زنگ زد به دکتر گفت بیاد تا ات رو برسی کنه
سانا از شدت ترس بدنش فجیع می لرزید یا دستاش جلوی دهنش و گرفته بود که یه وقت جیغ نزنه
در خونه زده شد مادر تهیونگ تا خواست بره درو باز کنه چلسی رفت درو باز کرد
دکتر: ببخشید خانوم محترم خانم کیم گفتن سریع خودمو برسونم اینجا
چلسی با تعجب که یکی از ابرو هاشو انداخته بود بالا گفت: و شما کی باشیم؟
مادر تهیونگ سریع با یه لبخند رفت دم در پیش چلسی
مادر تهیونگ: هیوی نیست قند عسل مامان من یکم سرم گیج می رفت بخاطر همین گفتم دکتر بیاد معاینم کنه (دروغگویه بدجنس)
چلسی: چرا به من چیزی نگفتین؟ مامان واقعاً حالت خوبه چیزی که نشده؟
مادر تهیونگ که هول کرده بود سریع پلک می زد گفت: نه.. نه نه همه چی خوبه نگران من نباش عزیزه دلم قربونت برم از صبح تا الان چیزی خوردی؟ سریع برو به چیزی بخور
چلسی با تعجب که هنوز تو شوک بود رفت آشپزخونه و مادر تهیونگ دکترم برد تو اتاقش تا ات رو معاینش کنه
۶.۳k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.