مافیای من
پارت ۶۷
سوزی : چرا
لیا : روی موضوع خیلی چرت
ات همه چیو تعریف کرد
ات : راستی سوزی تو چه طوری با نامجون اشنا شدی
سوزی : راستش به ماشینش زدم
لیا : وای چه جالب میشه تعریف کنی
سوزی : داشتم می رفتم کتاب خونه که ........
فلش یک
سوزی ویو
عصابم از همه چی خراب بود تصمیمی گرفتم برم کتابخانه می خواستم جلوی کتاب خونه نگه دارم یهو نمی دونم چی شد زدم به یک ماشین
سوزی از ماشیت ام بیرون
سوزی : هوففف گند زدم
که یهو یک کسی از کتابخانه امد بیرون
تامجون : چیکار می کنییی مگه نمی بینی
سوزی : ببخشید حواسم نبود
نامجون : ماشینم رو داغون کردی میگی حواسم نبود
سوزی : چیههه چرا داد میزنی منم بلدم داد بزنم خودم هزینه اش رو میدممم
نامجون : تو انتظار داری دا نزنم زدی داغون کردی معلومه دا یک مشت هرزه ریختن بیرون
سوزی نزدیک نامجون شد و بهش سیلی زد
سوزی : دفعه اخرت باشههه بهم میگی هرزه نعلومه ادب نداری
نامجون : چه طور جرعت کردی بهم سیلی بزنی
سوزی کارتش رو انداخت جلوش
سوزی : بگیر رمزش .......
سوزی : خیلی بی فرهنگی
سوزی رفت داخل کتابخانه
نامجون ویو
وقتی بهم سیلی زد عصبی شدم ولی خیلی دختر شجاع و خوشگلی بود من سوزی رو میشناختم و دوسش داشتم ولی نمی تونستم بهش بگم
نامجون کارت رو برداشت رفت کتابخانه
نامجون : بگیر کارت رو من گشنه نیستم که بهم اون طوری کارت پرتاب می کنی تو باید ماشینت رو بفرشی تا هزیته ماشین من بدی شایدم خودت رو بفرشی ( باپوزخنده
سوزی : خفه شوو خودم ماشینت روومی برم تعمیرگاه ببنیم هزینش چند میشه
نامجون : من مشکلی ندارم ولی الان کار دارم یکم بعد
سوزی : فکر نکن منم بیکارم منم کار دارم ۲ ساعت بعد میریم
نامجون : باش
سوزی رفت روی صندلی نشست و کتاب خوند
۲ ساعت گذشت
نامجون امد پیش سوزی
نامجون : خب خانم میری هزینه ماشینم رو بدی
سوزی : نترس نمی خوام فرار کنم
سوزی بلند شد و رفتن بیرون
سوزی رفت طرف ماشینش
نامجون : ببخشید کجا
سوزی : دارم میرم سوار ماشینم شم با اجازههه
نامجون : از کجا بدونم فرار نمی کنی سوار ماشین من شو
سوزی : نترس فرار نمی کنم
نامجون : سوارماشینم شو
سوزی و نامجون سور شدن رفتن تعمیر گاه
مرده : هزینه اش ..............
سوزی : چییی فقط واسه این خراش کوچیک
مرده : خراش نیس خانم دومن ماشین گرونه
نامجون : فکر کنم ماشینتم بفروشی نمی تونی بدی
سوزی : خب که چی
نامجون : می تونیم یک کاری کنیم
سوزی : چه کاری
نامجون : من تو رو تو دانشگاه خیلی دیدم و لان ازت می خوام دوس دخترم بشی
پایان فلش بک
ایو : چه جالب
ات : چه خوب
ایو: ات میشه بیای تو انتخاب لباس کمک کنی
ات : چرا این لباست که خوبه
ایو : نه می خوام عوض کنم
ات : اوک
ایو : لیا میشه تو هم بیای
ات و ایو و لیا رفتن اتاق
سوزی : خب نقشه چیه چرا ات رو بردین اتاق مگه قرار نبود یهویی بیارین
ته : خیر عوض نشده چون کوک هیچی نخریده بود همین الان هاس که کادوش رو بیارن واسه اون لیا میفهمید همه پی به چوخ می رفت
سوزی : اها
باکس رو اوردن
بعد چند مین دخترا امدن
بعد از اینکه چیز میز خوردن
نامجون : پس کیک رو کی میارین
کیک رو اوردن
جیمین رفت پیش ات نشست
ات : جیمین برو اون ور
سوزی : چرا
لیا : روی موضوع خیلی چرت
ات همه چیو تعریف کرد
ات : راستی سوزی تو چه طوری با نامجون اشنا شدی
سوزی : راستش به ماشینش زدم
لیا : وای چه جالب میشه تعریف کنی
سوزی : داشتم می رفتم کتاب خونه که ........
فلش یک
سوزی ویو
عصابم از همه چی خراب بود تصمیمی گرفتم برم کتابخانه می خواستم جلوی کتاب خونه نگه دارم یهو نمی دونم چی شد زدم به یک ماشین
سوزی از ماشیت ام بیرون
سوزی : هوففف گند زدم
که یهو یک کسی از کتابخانه امد بیرون
تامجون : چیکار می کنییی مگه نمی بینی
سوزی : ببخشید حواسم نبود
نامجون : ماشینم رو داغون کردی میگی حواسم نبود
سوزی : چیههه چرا داد میزنی منم بلدم داد بزنم خودم هزینه اش رو میدممم
نامجون : تو انتظار داری دا نزنم زدی داغون کردی معلومه دا یک مشت هرزه ریختن بیرون
سوزی نزدیک نامجون شد و بهش سیلی زد
سوزی : دفعه اخرت باشههه بهم میگی هرزه نعلومه ادب نداری
نامجون : چه طور جرعت کردی بهم سیلی بزنی
سوزی کارتش رو انداخت جلوش
سوزی : بگیر رمزش .......
سوزی : خیلی بی فرهنگی
سوزی رفت داخل کتابخانه
نامجون ویو
وقتی بهم سیلی زد عصبی شدم ولی خیلی دختر شجاع و خوشگلی بود من سوزی رو میشناختم و دوسش داشتم ولی نمی تونستم بهش بگم
نامجون کارت رو برداشت رفت کتابخانه
نامجون : بگیر کارت رو من گشنه نیستم که بهم اون طوری کارت پرتاب می کنی تو باید ماشینت رو بفرشی تا هزیته ماشین من بدی شایدم خودت رو بفرشی ( باپوزخنده
سوزی : خفه شوو خودم ماشینت روومی برم تعمیرگاه ببنیم هزینش چند میشه
نامجون : من مشکلی ندارم ولی الان کار دارم یکم بعد
سوزی : فکر نکن منم بیکارم منم کار دارم ۲ ساعت بعد میریم
نامجون : باش
سوزی رفت روی صندلی نشست و کتاب خوند
۲ ساعت گذشت
نامجون امد پیش سوزی
نامجون : خب خانم میری هزینه ماشینم رو بدی
سوزی : نترس نمی خوام فرار کنم
سوزی بلند شد و رفتن بیرون
سوزی رفت طرف ماشینش
نامجون : ببخشید کجا
سوزی : دارم میرم سوار ماشینم شم با اجازههه
نامجون : از کجا بدونم فرار نمی کنی سوار ماشین من شو
سوزی : نترس فرار نمی کنم
نامجون : سوارماشینم شو
سوزی و نامجون سور شدن رفتن تعمیر گاه
مرده : هزینه اش ..............
سوزی : چییی فقط واسه این خراش کوچیک
مرده : خراش نیس خانم دومن ماشین گرونه
نامجون : فکر کنم ماشینتم بفروشی نمی تونی بدی
سوزی : خب که چی
نامجون : می تونیم یک کاری کنیم
سوزی : چه کاری
نامجون : من تو رو تو دانشگاه خیلی دیدم و لان ازت می خوام دوس دخترم بشی
پایان فلش بک
ایو : چه جالب
ات : چه خوب
ایو: ات میشه بیای تو انتخاب لباس کمک کنی
ات : چرا این لباست که خوبه
ایو : نه می خوام عوض کنم
ات : اوک
ایو : لیا میشه تو هم بیای
ات و ایو و لیا رفتن اتاق
سوزی : خب نقشه چیه چرا ات رو بردین اتاق مگه قرار نبود یهویی بیارین
ته : خیر عوض نشده چون کوک هیچی نخریده بود همین الان هاس که کادوش رو بیارن واسه اون لیا میفهمید همه پی به چوخ می رفت
سوزی : اها
باکس رو اوردن
بعد چند مین دخترا امدن
بعد از اینکه چیز میز خوردن
نامجون : پس کیک رو کی میارین
کیک رو اوردن
جیمین رفت پیش ات نشست
ات : جیمین برو اون ور
۱۱.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.