فیک (وقتی دزدیدنت...)
ویو ا/ت
که در اتاق باز شد همون پسره جیمین بود
جیمین : سلام بیب//ی گرل (پوزخند)
ا/ت: گریه ا/ت سرشو بالا اورد و به جیمین نگاه کرد انتظار این یکی مثل کوک و ته دل//سنگ نباشه ولی هرچیزی که اون میخواست نمیشد
جیمین که ا/ت رو دید متعجب به اون چشم های قرمز ا/ت نگاه کرد .
جیمین : گریه کردی؟(متعجب)
ا/ت : آ...آره(ترسیده)
جیمین : بچّه ها بیاین پیش ا/ت (داد)
ا/ت جلو دهن جیمین رو گرفت
ا/ت : تروخدا نه نگو (گریه)
جیمین : گریه نکن گرل امشب که میدونی قراره چی بشه (پوزخند)
ا/ت : چیییی (جیغ)
ا/ت : از همتون متنفرمممم (جیغ و داد)
ا/ت فقط گریه میکرد و جیغ میزد
که جیمین بغلش کرد و گرفتش یک جا و ل//بش رو بوسید
ا/ت جیغ زدنش کمتر شد و دراز کشید دلش میخواست بم//یره
در اتاق باز شد و شیش تاشون اومدن تو اتاق همون موقع پتو رو کشیدم رو خودم و نخواستم نگاهشون کنم
یونگی : چرا جیغ میکشیدی (نگران)
یونگی : چرا (داد)
ا/ت زیر پتو گریه میکرد و پتو رو گرفته بود که کسی نک//شتش پایین تصمیم گرفت یک چیزی بگه
ا/ت : من حالم خوبه (باصدای گرفته و بیحال)
جیهوپ : معلومه (نگران)
جیهوپ اروم پتو رو کشید پایین و با تن ا/ت بیحال مواجه شد براید بلندش کرد و به سمت اشپزخونه بردش کوک و ته و بقیه اعضا هم دنبالش رفتن
اجوما هنگ کرده یک هو همه ریختن تو اشپزخونه (این سکانس دوست دارم😂)
جیهوپ ابی به صورت ا/ت زد و چیزی به ا/ت داد که بخوره که برای شب جون داشته باشه ا/ت رو نشوند رو میز و رفت پیش اعضا بهشون گفت
جیهوپ : بیاین امشب انجام ندیم ! (نگران)
کوک : باید جون داشته باشه من امشب میخوام (پوزخند)
جین : حق با جیهوپه وایسید حالش بهتر شه بعد انجام بدیم (نگران)
یونگی تایید کرد
و ا/ت از اشپزخونه اومد بیرون تا بره سمت اتاقش که ته گفت
ته �: نرو تو اتاقت میخوایم بریم بیرون (پوزخند)
ا/ت : باشه
...
لایک ۳۰👏🏻🎀
کامنت۱۰👏🏻🎀
چطور شد👏🏻🎀
#فیک #فیکشن #تهکوک
که در اتاق باز شد همون پسره جیمین بود
جیمین : سلام بیب//ی گرل (پوزخند)
ا/ت: گریه ا/ت سرشو بالا اورد و به جیمین نگاه کرد انتظار این یکی مثل کوک و ته دل//سنگ نباشه ولی هرچیزی که اون میخواست نمیشد
جیمین که ا/ت رو دید متعجب به اون چشم های قرمز ا/ت نگاه کرد .
جیمین : گریه کردی؟(متعجب)
ا/ت : آ...آره(ترسیده)
جیمین : بچّه ها بیاین پیش ا/ت (داد)
ا/ت جلو دهن جیمین رو گرفت
ا/ت : تروخدا نه نگو (گریه)
جیمین : گریه نکن گرل امشب که میدونی قراره چی بشه (پوزخند)
ا/ت : چیییی (جیغ)
ا/ت : از همتون متنفرمممم (جیغ و داد)
ا/ت فقط گریه میکرد و جیغ میزد
که جیمین بغلش کرد و گرفتش یک جا و ل//بش رو بوسید
ا/ت جیغ زدنش کمتر شد و دراز کشید دلش میخواست بم//یره
در اتاق باز شد و شیش تاشون اومدن تو اتاق همون موقع پتو رو کشیدم رو خودم و نخواستم نگاهشون کنم
یونگی : چرا جیغ میکشیدی (نگران)
یونگی : چرا (داد)
ا/ت زیر پتو گریه میکرد و پتو رو گرفته بود که کسی نک//شتش پایین تصمیم گرفت یک چیزی بگه
ا/ت : من حالم خوبه (باصدای گرفته و بیحال)
جیهوپ : معلومه (نگران)
جیهوپ اروم پتو رو کشید پایین و با تن ا/ت بیحال مواجه شد براید بلندش کرد و به سمت اشپزخونه بردش کوک و ته و بقیه اعضا هم دنبالش رفتن
اجوما هنگ کرده یک هو همه ریختن تو اشپزخونه (این سکانس دوست دارم😂)
جیهوپ ابی به صورت ا/ت زد و چیزی به ا/ت داد که بخوره که برای شب جون داشته باشه ا/ت رو نشوند رو میز و رفت پیش اعضا بهشون گفت
جیهوپ : بیاین امشب انجام ندیم ! (نگران)
کوک : باید جون داشته باشه من امشب میخوام (پوزخند)
جین : حق با جیهوپه وایسید حالش بهتر شه بعد انجام بدیم (نگران)
یونگی تایید کرد
و ا/ت از اشپزخونه اومد بیرون تا بره سمت اتاقش که ته گفت
ته �: نرو تو اتاقت میخوایم بریم بیرون (پوزخند)
ا/ت : باشه
...
لایک ۳۰👏🏻🎀
کامنت۱۰👏🏻🎀
چطور شد👏🏻🎀
#فیک #فیکشن #تهکوک
۱.۸k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.