تکپارتی * درخواستی*
وقتی که تانگو میرقصید ...
امشب دومین سالگرد نامزدیتون رو با هیونجین جشن میگیرید . نور های رنگی روی صورت شما دونفر در حال رقص هستند و صدای موزیک ملایمی که در حال پخش است ، همه ی اینها خاص هستند ولی تنها چیزی که این فضا رو خاص تر میکنه وجود هیونجین کنار تو است . به جوانانی خیره میشوی که در پیست رقص درحال رقصیدن هستند . هیونجین سمت تو برمیگردد و نگاهی به صورت آروم و مظلوم تو میکند . لبخند کوچکی رو صورتش نقش میبندد . نگاه خیره ی تو را دنبال میکند که به جایی که عده از از زوج های درحال رقص هستند میرسد . هیون دوباره سمت تو برمیگردد و همزمان با هم در چشم های یکدیگر نگاه میکنید . دوست داشتی این لحظه متوقف بشه تا بتونی یک دل سیر عشق زندگیت رو تماشا کنی . هیونجین تو رو نزدیک کشید . بدن هاتون همدیگر رو لمس میکردند . لرزه ای توی قلبت ایجاد شد . دوست داشتی بدونی که هیون هم حس رو داره . با زمزمه های هیون از افکارت دست کشیدی . توجهت رو به حرف های هیون دادی . زمزمه های شیرین و عاشقانه ی هیونجین ، میتونستی ساعت ها فقط بهش گوش بدی . با لبخندی به تک تک کلماتش توجه کردی . _ تو تنها دلیل زنده بودن من هستی . تو حسی رو به من دادی که هیچوقت تا به حال نداشتم . قلبم رو برای خودت کردی و من رو اسیر خودت کردی . از دوست داشتنت دست برنمیدارم تا زمانی که بمیر... نزاشتی حرفش رو ادامه بده . انگشتت رو به نشانه ی سکوت جلوی لبش گذاشتی . بعد در هون حالت دستت رو روی صورتش قرار دادی و نوازش کردی . + هیونجین من واقعا نمیدونم که چه کاری کردم که خدا هدیه ای به این خوبی تو زندگیم قرار داد . تو هم به من حس زنده بودن میدی . احساس دوست داشته شدن . دستش رو توی دو دست کوچیکت میگیری . + میخواهم باهم از تمام سد ها گذر کنیم توی هر شرایط و زمانی . توی چشماش نگاه میکنی که متوجه میشی از قبل توی چشمت خیره بود . با نگاهی عاشقانه به تو نگاه میکرد . بعد از مدتی خیره ماندن بلند شد و _ افتخار رقصیدن رو به من میدید بانوی دلربا ؟ خنده ی ریزی کردی و بعد جواب دادی . + حتما مرد من . دستت رو دور بازوش حلقه کردی و باهم به سمت پیست رقص قدم برداشتید . در مرکز صحنه ایستادید . _ مرسی که هستی . و بعد موزیک مورد علاقه ات پخش شد . نگاه شگفت زده و خوشحالت رو به هیون دادی که باعث شد خنده اش بگیره . دستش رو درو کمرت گذاشت و تو هم متقابلاً دستت رو روی شونه اش قرار دادی . بدن هاتون نزدیک به هم شروع به حرکت کردند . هیونجین دستش رو روی روی کمرت نوازش وار کشید و الان فقط شما بودید و آهنگ درحال پخش . هیونجین دستش رو بالا آورد و به تو اجازه ی چرخیدن داد . چرخی زدی و و دوباره دستت روی جایگاه قبلی فرار گرفت . به آخر آهنگ نزدیک میشدید . هیونجین تورو به خودش نزدیک کرد و نگاهی به چشم های تو کرد . و در آخر تو رو به پایین خم کرد . چشمانش را بست . پیشانیش را به پیشانی تو چسباند. تو هم متقابلاً همین کار رو کردی . که لب های نرم هیون رو روی لب های خودت حس کردی . و همراه با صدای دست زدن افراد حاضر . بوسه را ادامه دادید و عمیق و عمیق تر . در لحظه گم شدید ولی به دنبال راه برگشتی نبودید .
.
.
.
.امیدوارم که با خوندنش لذت ببرید . 🍾🥂
امشب دومین سالگرد نامزدیتون رو با هیونجین جشن میگیرید . نور های رنگی روی صورت شما دونفر در حال رقص هستند و صدای موزیک ملایمی که در حال پخش است ، همه ی اینها خاص هستند ولی تنها چیزی که این فضا رو خاص تر میکنه وجود هیونجین کنار تو است . به جوانانی خیره میشوی که در پیست رقص درحال رقصیدن هستند . هیونجین سمت تو برمیگردد و نگاهی به صورت آروم و مظلوم تو میکند . لبخند کوچکی رو صورتش نقش میبندد . نگاه خیره ی تو را دنبال میکند که به جایی که عده از از زوج های درحال رقص هستند میرسد . هیون دوباره سمت تو برمیگردد و همزمان با هم در چشم های یکدیگر نگاه میکنید . دوست داشتی این لحظه متوقف بشه تا بتونی یک دل سیر عشق زندگیت رو تماشا کنی . هیونجین تو رو نزدیک کشید . بدن هاتون همدیگر رو لمس میکردند . لرزه ای توی قلبت ایجاد شد . دوست داشتی بدونی که هیون هم حس رو داره . با زمزمه های هیون از افکارت دست کشیدی . توجهت رو به حرف های هیون دادی . زمزمه های شیرین و عاشقانه ی هیونجین ، میتونستی ساعت ها فقط بهش گوش بدی . با لبخندی به تک تک کلماتش توجه کردی . _ تو تنها دلیل زنده بودن من هستی . تو حسی رو به من دادی که هیچوقت تا به حال نداشتم . قلبم رو برای خودت کردی و من رو اسیر خودت کردی . از دوست داشتنت دست برنمیدارم تا زمانی که بمیر... نزاشتی حرفش رو ادامه بده . انگشتت رو به نشانه ی سکوت جلوی لبش گذاشتی . بعد در هون حالت دستت رو روی صورتش قرار دادی و نوازش کردی . + هیونجین من واقعا نمیدونم که چه کاری کردم که خدا هدیه ای به این خوبی تو زندگیم قرار داد . تو هم به من حس زنده بودن میدی . احساس دوست داشته شدن . دستش رو توی دو دست کوچیکت میگیری . + میخواهم باهم از تمام سد ها گذر کنیم توی هر شرایط و زمانی . توی چشماش نگاه میکنی که متوجه میشی از قبل توی چشمت خیره بود . با نگاهی عاشقانه به تو نگاه میکرد . بعد از مدتی خیره ماندن بلند شد و _ افتخار رقصیدن رو به من میدید بانوی دلربا ؟ خنده ی ریزی کردی و بعد جواب دادی . + حتما مرد من . دستت رو دور بازوش حلقه کردی و باهم به سمت پیست رقص قدم برداشتید . در مرکز صحنه ایستادید . _ مرسی که هستی . و بعد موزیک مورد علاقه ات پخش شد . نگاه شگفت زده و خوشحالت رو به هیون دادی که باعث شد خنده اش بگیره . دستش رو درو کمرت گذاشت و تو هم متقابلاً دستت رو روی شونه اش قرار دادی . بدن هاتون نزدیک به هم شروع به حرکت کردند . هیونجین دستش رو روی روی کمرت نوازش وار کشید و الان فقط شما بودید و آهنگ درحال پخش . هیونجین دستش رو بالا آورد و به تو اجازه ی چرخیدن داد . چرخی زدی و و دوباره دستت روی جایگاه قبلی فرار گرفت . به آخر آهنگ نزدیک میشدید . هیونجین تورو به خودش نزدیک کرد و نگاهی به چشم های تو کرد . و در آخر تو رو به پایین خم کرد . چشمانش را بست . پیشانیش را به پیشانی تو چسباند. تو هم متقابلاً همین کار رو کردی . که لب های نرم هیون رو روی لب های خودت حس کردی . و همراه با صدای دست زدن افراد حاضر . بوسه را ادامه دادید و عمیق و عمیق تر . در لحظه گم شدید ولی به دنبال راه برگشتی نبودید .
.
.
.
.امیدوارم که با خوندنش لذت ببرید . 🍾🥂
۱۶.۳k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.