کوک: او او چه خشن

کوک: او او چه خشن
ات: میگیرم میزنمتا امروز را یادت نره چجوری کتک خوردی
کوک: اگه اینطوری یه بیا بریم توی سالن ورزش
ببینیم کی قوی تره
ات 1تو از کجا میدنی اینجا سالن ورزش داره
2اوک
ات و کوک رفتن سالن ورزش
ات: خب برو لباس ورزشی بپوش
کوک: خو تو هم برو
ات: باش
رفتن لباساشون پوشیدن
ات ماهاشو دم اسبی بالا بست
ات: خب شروع کنیم
کوک: بله لیدی
ات: اهم من لیدی نیستم (عصبی)
کوک: باش اروم
ات نفس عمیق میکشه

ویو راوی

ات به دلیلی بدش میاد که بهش میگن لیدی
یه زمانی ات هم مثل بقیه یه دوس پسر داشت راستی اسم پسره کیم سو هو
فلش بک
ات: عزیزم ساعت 6 میام پیشت
علامت هه سو
~
~باشه عزیزم
راوی ویو ات اون زمان یه دختر کیوت و ساده و بازندگی صورتی خودش بود
ویو ات
امروز زود تر میرم تا سوپرایزش کنم
خب شانس اوردم که هه سو یه کلید یدک بهم داده
رفتم تو
چی اونا داشتن کارای خاک برسری انجام میدادنـ
ات: هه سو
واقعا که
از اون روز ات یه دختر دارک شد

خب برگردیم به فیک خودمون
کوک: چرا خوشت نمیاد بهت بگم لیدی
ات: ماجرارو براش تعریف میکنه و یهو یه قطره اشک از چشمش میوفته
کوک همون موقع اشک ات را پاک میکنه و بغلش میکنه
همون موقع ات از لحظه استفاده میکنه و یه مشت کوچیک به کوک میزنه