یه دیوونه دنبالم کرده!(part3)
و....
(ویو جونگکوک)
سلام من جونگکوک هستم و ۲۶ سالمه، من دوساله که از سوئیس برگشتم و اومدم که یکی دیگه از مأموریت هامو به پایان برسونم، همیشه از یه جایی رد میشم که یه دختر ۱۵،۱۶ ی خوشگل اونجا شیشه هارو پاک می کنه برای همین از قصد شیشه های ماشینم رو خاک مالی می کنم تا اون برام تمیزش کنه و باهاش حرف بزنم.
(علامت کوکی +)
+سیلام خوشگله!
_بازم اومدی مزاحم شی یا برات شیشه پاک کنم؟!
+نمی بینی مگه شیشه ی ماشینم کثیفه!!! حالا کارتو بکن.
+خوبی بهش نیومده(آروم و عصبی)
_ببخشید چیزی گفتید؟!
+نه تو کارتو بکن!
(ویو ا.ت)
دستمالم رو کردم تو سطل آب و کف و آووردم بیرون تا به شیشه بکشم که دوباره حرف زدن رو شروع کرد:
+تو چند سالته؟
_۱۵، چطور؟(داشت شیشه رو دستمال می کشید)
+کجا زندگی می کنی؟
از صاحب کارم بپرس!(با انگشت نشونش یه پیرمرد رو اونور خیابون نشون میده)
کارم تموم شد و اون پسره رفت، ولی راشو کج کرد و رفت سمت صاحب کارم.
برام مهم نبود که چی میگفت، ماشین بعدی اومد و اون رو تمیز کردم و این روال تا اینکه شب شد انجام دادم، کارم که تموم شد و رفتم حقوقم رو گرفتم و رفتم سمت خونه، تو راه داشتم آهنگ می خوندم و راه می رفتم، دیدم دخترای مدرسه رفتن سمت یه کافی شاپ و اونجا حرف می زنند رو می خندن، اونا هم همسن من بودن ولی برعکس من بچه پولدار..
یکی از دوستای اون موقع ام رو دیدم که تا وقتی که پولدار بودیم دور برم می پلکید ولی الان بهم نگاه هم نمی ندازه.
_دختره ی عوضی، فقط لاشخوری بلد بود(آروم گفت و راهش رو ادامه داد)
رفتم جلوی در خونمون دیدم یه لامبورگینی جلوی در پارک شده، دقیقا شبیه ماشین اون پسره بود.
_شاید برای یه کس دیگس..
رفتم وسایل کارم رو گذاشتم انباری و از پله های ساختمون بالا رفتم، دیدم یه کفش گرون قیمت جلوی دره، دیگه واقعا شک کرده بودم، در زدم و مادرم درو باز کرد می تونستم بفهمم که چقدر خوشحاله.
_سلام، کسی اومده؟ چیزی شده؟
(علامت مامان ا.ت﷼)
﷼دخترم این آقا(میره اونور و...)
باورم نمی شد اون همون پسره بود که روی کاناپه های قدیمی نشسته بود و یه خنده رو صورتش داشت.
+سلام ا.ت(دست تکون میده)
_سلام(آروم و با خنده ی فیک)
(ویو جونگکوک)
سلام من جونگکوک هستم و ۲۶ سالمه، من دوساله که از سوئیس برگشتم و اومدم که یکی دیگه از مأموریت هامو به پایان برسونم، همیشه از یه جایی رد میشم که یه دختر ۱۵،۱۶ ی خوشگل اونجا شیشه هارو پاک می کنه برای همین از قصد شیشه های ماشینم رو خاک مالی می کنم تا اون برام تمیزش کنه و باهاش حرف بزنم.
(علامت کوکی +)
+سیلام خوشگله!
_بازم اومدی مزاحم شی یا برات شیشه پاک کنم؟!
+نمی بینی مگه شیشه ی ماشینم کثیفه!!! حالا کارتو بکن.
+خوبی بهش نیومده(آروم و عصبی)
_ببخشید چیزی گفتید؟!
+نه تو کارتو بکن!
(ویو ا.ت)
دستمالم رو کردم تو سطل آب و کف و آووردم بیرون تا به شیشه بکشم که دوباره حرف زدن رو شروع کرد:
+تو چند سالته؟
_۱۵، چطور؟(داشت شیشه رو دستمال می کشید)
+کجا زندگی می کنی؟
از صاحب کارم بپرس!(با انگشت نشونش یه پیرمرد رو اونور خیابون نشون میده)
کارم تموم شد و اون پسره رفت، ولی راشو کج کرد و رفت سمت صاحب کارم.
برام مهم نبود که چی میگفت، ماشین بعدی اومد و اون رو تمیز کردم و این روال تا اینکه شب شد انجام دادم، کارم که تموم شد و رفتم حقوقم رو گرفتم و رفتم سمت خونه، تو راه داشتم آهنگ می خوندم و راه می رفتم، دیدم دخترای مدرسه رفتن سمت یه کافی شاپ و اونجا حرف می زنند رو می خندن، اونا هم همسن من بودن ولی برعکس من بچه پولدار..
یکی از دوستای اون موقع ام رو دیدم که تا وقتی که پولدار بودیم دور برم می پلکید ولی الان بهم نگاه هم نمی ندازه.
_دختره ی عوضی، فقط لاشخوری بلد بود(آروم گفت و راهش رو ادامه داد)
رفتم جلوی در خونمون دیدم یه لامبورگینی جلوی در پارک شده، دقیقا شبیه ماشین اون پسره بود.
_شاید برای یه کس دیگس..
رفتم وسایل کارم رو گذاشتم انباری و از پله های ساختمون بالا رفتم، دیدم یه کفش گرون قیمت جلوی دره، دیگه واقعا شک کرده بودم، در زدم و مادرم درو باز کرد می تونستم بفهمم که چقدر خوشحاله.
_سلام، کسی اومده؟ چیزی شده؟
(علامت مامان ا.ت﷼)
﷼دخترم این آقا(میره اونور و...)
باورم نمی شد اون همون پسره بود که روی کاناپه های قدیمی نشسته بود و یه خنده رو صورتش داشت.
+سلام ا.ت(دست تکون میده)
_سلام(آروم و با خنده ی فیک)
۱۱.۶k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.