بازی عشق 🧠🫀
Part 12
( تق تق تق)
ات : عهه پس چرا جواب نیمده
درو باز میکنه کوک هنوز خوابه
عز عز عز چقدد این موجود کیوته خدااا حتیی تو خواببب وایی پرسینگ هاشو
ات: کوک بیدار شو
کوک:۰۰۰۰۰۰۰ بیدار نمیشه
ات: کوک بیدار شووووو ( داد کوچیک)
کوک: ......…....... ( بیدار نشده)
ات : میرع میزنه ب بازوی کوک بیدار شووو دیگه
کوک : ی کم دیگه لطفاً
ات : نخیر دیر میشه سرکار
کوک: توروخدا
ات : پتو رو از روی کوک میکشه بیدار شو دیگه اگه ایندفعه بیدار نشی اب یخ میریزم روت
کوک: مث برق میپره باشه باشه
ات : آفرین پسر خوب
ات ( تو ذهنش ) وایی چی بهش گفتم خاک برسرم
کوک: جانم
ات : هاا هیچی هیچی از اتاق میره بیرون
کوک ویو
وایی عز عز عز چی بهم گفت عز عز
وایسا من چرا ذوق میکنم مرد ب خودت بیا، رفتم دست شویی صورتم رو شستم رفتم پایین
ات ویو
سر میز نشسته بودم منتظر کوک بودم که بیاد صبحونه بخوریم داشت میومد پایین که محو زیبایشش شدم ( ای جان سیسشو) عز عز
کوک : اووو ات چه کردی چه میزی چیدی
ات: من آماده نکردم کار خدمتکار بود
کوک: آها پوکر نگاش میکنه
بعد از خوردن صبحانه
کوک: خب من برم خونه لباسم رو عوض کنم بعد خودم میام دنبالت
ات: نه نیازی نیست با تاکسی میرم
کوک: نه خودم میام میترسم باز اون پسر مزاحمت شه
ات: چرا برات مهم عه
کوک: .......
تو ذهنش یا باخودش) راست میگه چرا برام مهم عه نکن دارم عاشقش میشم با صدای ات ب خودم میام
ات : کوک چرا
کوک: خب خب .. چون منشیم هستی دیگه
ات: آها من خودم با تاکسی میرم نگران نباش چیزی نمیشه
کوک: باشه راستی شماره ام رو داری؟؟
ات: نه
کوک: شماره اش رو میده چیزی شد ب من زنگ بزن .....
( تق تق تق)
ات : عهه پس چرا جواب نیمده
درو باز میکنه کوک هنوز خوابه
عز عز عز چقدد این موجود کیوته خدااا حتیی تو خواببب وایی پرسینگ هاشو
ات: کوک بیدار شو
کوک:۰۰۰۰۰۰۰ بیدار نمیشه
ات: کوک بیدار شووووو ( داد کوچیک)
کوک: ......…....... ( بیدار نشده)
ات : میرع میزنه ب بازوی کوک بیدار شووو دیگه
کوک : ی کم دیگه لطفاً
ات : نخیر دیر میشه سرکار
کوک: توروخدا
ات : پتو رو از روی کوک میکشه بیدار شو دیگه اگه ایندفعه بیدار نشی اب یخ میریزم روت
کوک: مث برق میپره باشه باشه
ات : آفرین پسر خوب
ات ( تو ذهنش ) وایی چی بهش گفتم خاک برسرم
کوک: جانم
ات : هاا هیچی هیچی از اتاق میره بیرون
کوک ویو
وایی عز عز عز چی بهم گفت عز عز
وایسا من چرا ذوق میکنم مرد ب خودت بیا، رفتم دست شویی صورتم رو شستم رفتم پایین
ات ویو
سر میز نشسته بودم منتظر کوک بودم که بیاد صبحونه بخوریم داشت میومد پایین که محو زیبایشش شدم ( ای جان سیسشو) عز عز
کوک : اووو ات چه کردی چه میزی چیدی
ات: من آماده نکردم کار خدمتکار بود
کوک: آها پوکر نگاش میکنه
بعد از خوردن صبحانه
کوک: خب من برم خونه لباسم رو عوض کنم بعد خودم میام دنبالت
ات: نه نیازی نیست با تاکسی میرم
کوک: نه خودم میام میترسم باز اون پسر مزاحمت شه
ات: چرا برات مهم عه
کوک: .......
تو ذهنش یا باخودش) راست میگه چرا برام مهم عه نکن دارم عاشقش میشم با صدای ات ب خودم میام
ات : کوک چرا
کوک: خب خب .. چون منشیم هستی دیگه
ات: آها من خودم با تاکسی میرم نگران نباش چیزی نمیشه
کوک: باشه راستی شماره ام رو داری؟؟
ات: نه
کوک: شماره اش رو میده چیزی شد ب من زنگ بزن .....
۸.۷k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.