کارما
کارما
پارت ۷
زنگ زدم که دیدم آقای کیم با یک کت و شلوار مشکی جلوم ایستاده بود خیلی جذاب شده بود .
نامجون
به خانم مین زنگ زدم و ازش درخواست کردم که به خونه ام بیاد اون هم قبول کرد رفتم یک دوش ۱۰ دقیقه گرفتم و اومدم کت و شلواری که تازه گرفته بودم و پوشیدم ( عکسشو میزارم ) و موهامو مدل دادم و رفتم برای تهیونگ یک لباس کیوت پوشیدم ( عکسشو میزارم ) و همون لحظه زنگ در خورد حل شده بودم و لباسمو درست کردم و رفتم تا درو باز کنم درو باز کردم که خانم مین به همراه آت با یک لباس خوشگل پشت در بودند .
نامجون : س....سلام خوش آمدید بیایید داخل
میسو : چییی ها .... سلام ممنون
پرش یهویی به داخل خونه
میسو : آه تهیونگ چقدر بامزه شدی
تهیونگ : ممنون آت هم قیلی ججگل شده
میسو : ممنون عزیزم
نامجون : بفرمایید بشینید
میسو : ممنون
نامجون : من میرم نوشیدنی بیارم
میسو : باشه
بعد از چند مین نامجون با یک سینی نوشیدنی و لیوان اومد
نامجون : بفرمایید
میسو : ممنون
نامجون برای من و خودش ریخت و یک لیوان خوردیم و دوتا و سه تا ...... رسید به ۹ حسابی مست بودم ولی هنوز هوشیاری خودمو داشتم
نامجون : بسه دیگه !
میسو : دیگه نمیخورم در ضمن دیگه نوشیدنی هم نیست !
نامجون : بنظر میرسه حسابی مستی
میسو : ف .... فکر کنم
نامجون : فرسته خوبیه ( داخل مغزش )
میسو
تو حال و هوای خودم بودم که ...............
پارت بعد قراره بهتر باشه 🫡🫡😁❤️
پارت ۷
زنگ زدم که دیدم آقای کیم با یک کت و شلوار مشکی جلوم ایستاده بود خیلی جذاب شده بود .
نامجون
به خانم مین زنگ زدم و ازش درخواست کردم که به خونه ام بیاد اون هم قبول کرد رفتم یک دوش ۱۰ دقیقه گرفتم و اومدم کت و شلواری که تازه گرفته بودم و پوشیدم ( عکسشو میزارم ) و موهامو مدل دادم و رفتم برای تهیونگ یک لباس کیوت پوشیدم ( عکسشو میزارم ) و همون لحظه زنگ در خورد حل شده بودم و لباسمو درست کردم و رفتم تا درو باز کنم درو باز کردم که خانم مین به همراه آت با یک لباس خوشگل پشت در بودند .
نامجون : س....سلام خوش آمدید بیایید داخل
میسو : چییی ها .... سلام ممنون
پرش یهویی به داخل خونه
میسو : آه تهیونگ چقدر بامزه شدی
تهیونگ : ممنون آت هم قیلی ججگل شده
میسو : ممنون عزیزم
نامجون : بفرمایید بشینید
میسو : ممنون
نامجون : من میرم نوشیدنی بیارم
میسو : باشه
بعد از چند مین نامجون با یک سینی نوشیدنی و لیوان اومد
نامجون : بفرمایید
میسو : ممنون
نامجون برای من و خودش ریخت و یک لیوان خوردیم و دوتا و سه تا ...... رسید به ۹ حسابی مست بودم ولی هنوز هوشیاری خودمو داشتم
نامجون : بسه دیگه !
میسو : دیگه نمیخورم در ضمن دیگه نوشیدنی هم نیست !
نامجون : بنظر میرسه حسابی مستی
میسو : ف .... فکر کنم
نامجون : فرسته خوبیه ( داخل مغزش )
میسو
تو حال و هوای خودم بودم که ...............
پارت بعد قراره بهتر باشه 🫡🫡😁❤️
۲.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.