دو پارتی لینو(درخواستی)
✨️بچه ها یکم اسمات هست اگ دوس ندارید نخونید✨️
ا.ت+لینو_
ویو ا.ت
واقعا حالم خرابه چرا باید بابام منو بفروشه چرا ؟ مگ منو دوس نداشت ولیی اون میگفت برای خواهر کوچولوت دارم اینکارو میکنم واقعا؟
ویو ادمین
ا.ت زنگ میزنه ب دوستش جیسو *هر دو ایدل*
جیسو:الو سلام ا.ت عزیزم چطوری؟
ا.ت:خوب نیستم
جیسو:چرا چی شده؟دیروز ک خوب بودی
+اره اما پدرم میخواد منو بفروشه حالا معلوم نیست ب کی فک کن ی مرد چاق و زشت مافیا
جیسو:ولی همیشه اون خوبی تو رو میخواست
+میخواست و ولی الان دیه نمیخواد
جیسو:اخییی عزیزم
جیسو:میخوای بریم بار حالت بهترشه
+هوم بریم
جیسو:باشه پس میام دنبالت
+من خودم ماشین دارم!
جیسو:مهم نیست امروز کلاا با منی
+باشه پس فعلا
جیسو:فعلا
ویو ا.ت
دیه شب شده بود داشتم آماده میشدم ی لباس حریر مشکی و کوتا جذب پوشیدم عطر زدم و زنگ زدم ب جیسو
ولی جیسو قطع کرد
دینگ دینگ دینگ*تلفن*
+الو
جیسو:سلام بیا پایین
+باشه
+رفتم پایین در ماشینو باز کردم و نشستم
جیسو:اخخ خیلی وقته بغلت نکردم
+هوم بیا
ویو ادمین
منو بغل کردن و راه افتادن رسیدن بار
جیسو:پیاده شو خوشگل خانم
+هوم
+بیا بریم اونجا بشینیم
جیسو:باشه
ویو ا.ت
ی پسره همش نگام میکرد خیلییی جذابهههههه چیکار کنم وایییی
جیسو:چی شده
+اون پسره خیلی جذابه
جیسو: اوممم میدونستی پسر شاهزادست
+واقعاااا
جیسو:بله،نکنه مختو زده
+شاید*خنده*
جیسو:ببخشید من ی لحظه میرم دسشویی
ویو لینو
وای اون دخترههه چقد خوبه
چیکار کنمممم
من نمیتونم برم پیشش چون قراره با یکی ازدواج کنم ب لطف بابام*عصبی*
ولش کن
ویو ادمین
ی دختره دار میاد نزدیک لینو
دختره:من میتونم شماره ی شما رو داشته باشم
_نه نمیتونی
دختره:چرا
_من ازت خوشم نمیاد خیلی کثیفی*عصبی*
دختره:عوضی بیشور*رفت*
ویو ا.ت
برم پیش جیسوو؟؟؟
یانه؟؟؟؟
نمیدونم
اعع جیسو اومد
وایی پسره هنو داره بم نگا میکنه
جیسو :بسه چقد خوردی
جیسو :نوبت منه
ویو ادمین
کاملا مست شدن و لینو اومد طرف ا.ت
_من میتونم شمارو داشته باشم
+امم اععع امم
_پس یعنی اره
+شاید
_بیا بریم ی لحظه
+هوم
ویو ادمین
ی اتاق خالی داشت و لینو ا.ت برد اونجا
_پس بزار تو رو مال خودم کنم
+هوم
ویو ادمین
لینو شروع کرد ب در آوردن لباسش نیم ثانیه درآورد لباسای خودشم کاملا دراورد
بعد از اون کارایی ک خودتون میدونید
د.ی.کشو واردش
_بیب واسه ددی ناله کن
+ا.ه.ه.ه.ه
_بیشتر
...
بعد صد ساعت تموم شد دوتایی افتادن
+من باید برم
_کجا؟
+تو از هیچی خبر نداری*باگریه*
ا.ت سریعا رفت
وای جیسوووو
جیسو:چی شده ؟
بابام گفته بود نیمه شب باید اون پسرو ببینم
جیسو :باشه پس میرسونمت
+هوم
سوار ماشین شدن و زود رفتن
ویو لینو
چرا رفت*گریه*
بیشورر...
ایی وای باید برم اون دختر عوضی چندشو ببینم
...
ا.ت+لینو_
ویو ا.ت
واقعا حالم خرابه چرا باید بابام منو بفروشه چرا ؟ مگ منو دوس نداشت ولیی اون میگفت برای خواهر کوچولوت دارم اینکارو میکنم واقعا؟
ویو ادمین
ا.ت زنگ میزنه ب دوستش جیسو *هر دو ایدل*
جیسو:الو سلام ا.ت عزیزم چطوری؟
ا.ت:خوب نیستم
جیسو:چرا چی شده؟دیروز ک خوب بودی
+اره اما پدرم میخواد منو بفروشه حالا معلوم نیست ب کی فک کن ی مرد چاق و زشت مافیا
جیسو:ولی همیشه اون خوبی تو رو میخواست
+میخواست و ولی الان دیه نمیخواد
جیسو:اخییی عزیزم
جیسو:میخوای بریم بار حالت بهترشه
+هوم بریم
جیسو:باشه پس میام دنبالت
+من خودم ماشین دارم!
جیسو:مهم نیست امروز کلاا با منی
+باشه پس فعلا
جیسو:فعلا
ویو ا.ت
دیه شب شده بود داشتم آماده میشدم ی لباس حریر مشکی و کوتا جذب پوشیدم عطر زدم و زنگ زدم ب جیسو
ولی جیسو قطع کرد
دینگ دینگ دینگ*تلفن*
+الو
جیسو:سلام بیا پایین
+باشه
+رفتم پایین در ماشینو باز کردم و نشستم
جیسو:اخخ خیلی وقته بغلت نکردم
+هوم بیا
ویو ادمین
منو بغل کردن و راه افتادن رسیدن بار
جیسو:پیاده شو خوشگل خانم
+هوم
+بیا بریم اونجا بشینیم
جیسو:باشه
ویو ا.ت
ی پسره همش نگام میکرد خیلییی جذابهههههه چیکار کنم وایییی
جیسو:چی شده
+اون پسره خیلی جذابه
جیسو: اوممم میدونستی پسر شاهزادست
+واقعاااا
جیسو:بله،نکنه مختو زده
+شاید*خنده*
جیسو:ببخشید من ی لحظه میرم دسشویی
ویو لینو
وای اون دخترههه چقد خوبه
چیکار کنمممم
من نمیتونم برم پیشش چون قراره با یکی ازدواج کنم ب لطف بابام*عصبی*
ولش کن
ویو ادمین
ی دختره دار میاد نزدیک لینو
دختره:من میتونم شماره ی شما رو داشته باشم
_نه نمیتونی
دختره:چرا
_من ازت خوشم نمیاد خیلی کثیفی*عصبی*
دختره:عوضی بیشور*رفت*
ویو ا.ت
برم پیش جیسوو؟؟؟
یانه؟؟؟؟
نمیدونم
اعع جیسو اومد
وایی پسره هنو داره بم نگا میکنه
جیسو :بسه چقد خوردی
جیسو :نوبت منه
ویو ادمین
کاملا مست شدن و لینو اومد طرف ا.ت
_من میتونم شمارو داشته باشم
+امم اععع امم
_پس یعنی اره
+شاید
_بیا بریم ی لحظه
+هوم
ویو ادمین
ی اتاق خالی داشت و لینو ا.ت برد اونجا
_پس بزار تو رو مال خودم کنم
+هوم
ویو ادمین
لینو شروع کرد ب در آوردن لباسش نیم ثانیه درآورد لباسای خودشم کاملا دراورد
بعد از اون کارایی ک خودتون میدونید
د.ی.کشو واردش
_بیب واسه ددی ناله کن
+ا.ه.ه.ه.ه
_بیشتر
...
بعد صد ساعت تموم شد دوتایی افتادن
+من باید برم
_کجا؟
+تو از هیچی خبر نداری*باگریه*
ا.ت سریعا رفت
وای جیسوووو
جیسو:چی شده ؟
بابام گفته بود نیمه شب باید اون پسرو ببینم
جیسو :باشه پس میرسونمت
+هوم
سوار ماشین شدن و زود رفتن
ویو لینو
چرا رفت*گریه*
بیشورر...
ایی وای باید برم اون دختر عوضی چندشو ببینم
...
۱۱.۵k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.