Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۲۵
(ملیحه)
وقتی اون دخترا رو دیدم خون به مغزم نرسید و حمله ور شدم به یکی از اون دخترا و با تموم جونم موهاشو میکشیدم اونم وسط خیابون جیغ میزد عربده میکشید سعید میومد منو جدا کنه که یکدفعه اون دختره دیگه میاد میزنه تو گوشم که شیرین پالتوشو درمیاره و میپره رو دختره
(شیرین)
من داشتم ملیحه رو جدا میکردم که اون دختره دیگه میاد محکم میزنه تو گوشم که من عصبام خورد شد پریدم روش و مشت میزدم و موهاشو میکشیدم
سعید ملیحه رو جدا میکرد میکائل هم منو که میکائل سعید چون زورشون زیاد بیاد مارو بغل کردن و جدامون کردن و بردن تو خونه
شیرین: دخترهایی......بزار برم بزنمش
میکائل:بشین دیگه همسایه ها پلیس خبر کردن
سعید: چیکار کنیم
میکائل: برو به دخترا بگو پلیس رد کنن بهشون پول میدیم
شیرین: اره پول هم بده باهاشون ب*خ*اب
اینو که گفتم میکائل گوشه لبمو بوسید که یکم اروم شدم
میکائل:اروم باش میایم صحبت میکنیم
ملیحه: صورتمو زخمی کرد(باگریه)
سعید به طرف ملیحه رفت و دلداریش داد و رفتن بیرون پیش پلیس ها
(میکائل)
پلیس فرستادیم و به اون دخترا پولی دادیم و امدیم خونه ملیحه که گریه میکرد شیرین هم فوش میداد
رفتم پیشش و بغلش کردم
شیرین: این دخترا کی بودن میکائل؟
میکائل: اگه میذاشتین توضیح بدم کار به اینجا ها نمکشید
ملیحه: خب الان بگید؟
میکائل: اونا مدل هامون بودن امده بودن برای قرارداد زدین جرشون دادین
سعید: یک جوری موهایی دختره رو ملیحه کشیده بود تو خیابون ریخته بود
ملیحه: حقش بود
میکائل: الان خودتون خوبین؟
ملیحه: اره
شیرین:اره فقط باید دوش بگیرم
(شیرین)
اول من رفتم دوش گرفتم بعدش ملیحه رو تخت دراز کشیده بودم که میکائل امد دست هامو باز کردم که بیا بغلم اونم امد و سرشو گذاشت رو سینم منم موهاشو نوازش میکردم
میکائل: چرا وقتی پیش توهم مثل بچه ها میشم؟
Part۱۲۵
(ملیحه)
وقتی اون دخترا رو دیدم خون به مغزم نرسید و حمله ور شدم به یکی از اون دخترا و با تموم جونم موهاشو میکشیدم اونم وسط خیابون جیغ میزد عربده میکشید سعید میومد منو جدا کنه که یکدفعه اون دختره دیگه میاد میزنه تو گوشم که شیرین پالتوشو درمیاره و میپره رو دختره
(شیرین)
من داشتم ملیحه رو جدا میکردم که اون دختره دیگه میاد محکم میزنه تو گوشم که من عصبام خورد شد پریدم روش و مشت میزدم و موهاشو میکشیدم
سعید ملیحه رو جدا میکرد میکائل هم منو که میکائل سعید چون زورشون زیاد بیاد مارو بغل کردن و جدامون کردن و بردن تو خونه
شیرین: دخترهایی......بزار برم بزنمش
میکائل:بشین دیگه همسایه ها پلیس خبر کردن
سعید: چیکار کنیم
میکائل: برو به دخترا بگو پلیس رد کنن بهشون پول میدیم
شیرین: اره پول هم بده باهاشون ب*خ*اب
اینو که گفتم میکائل گوشه لبمو بوسید که یکم اروم شدم
میکائل:اروم باش میایم صحبت میکنیم
ملیحه: صورتمو زخمی کرد(باگریه)
سعید به طرف ملیحه رفت و دلداریش داد و رفتن بیرون پیش پلیس ها
(میکائل)
پلیس فرستادیم و به اون دخترا پولی دادیم و امدیم خونه ملیحه که گریه میکرد شیرین هم فوش میداد
رفتم پیشش و بغلش کردم
شیرین: این دخترا کی بودن میکائل؟
میکائل: اگه میذاشتین توضیح بدم کار به اینجا ها نمکشید
ملیحه: خب الان بگید؟
میکائل: اونا مدل هامون بودن امده بودن برای قرارداد زدین جرشون دادین
سعید: یک جوری موهایی دختره رو ملیحه کشیده بود تو خیابون ریخته بود
ملیحه: حقش بود
میکائل: الان خودتون خوبین؟
ملیحه: اره
شیرین:اره فقط باید دوش بگیرم
(شیرین)
اول من رفتم دوش گرفتم بعدش ملیحه رو تخت دراز کشیده بودم که میکائل امد دست هامو باز کردم که بیا بغلم اونم امد و سرشو گذاشت رو سینم منم موهاشو نوازش میکردم
میکائل: چرا وقتی پیش توهم مثل بچه ها میشم؟
۷.۶k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.