مروارید عشق پارت ۴۶
بوسید جدا شد قشنگ پاشد نشست دستمو گرفت بوسید روشو بعد اومد جلو لپمو با گونمو گردنمو بوسید آروم ولی طولانی کوک:بریم رو تخت من:باشه بریم بلند شد دسته منو گرفت منم بلند کرد رفتیم تو اتاق اول جونگ کوک رفت بعو من رفتم تکیه داد به تخت منم رفتم جلوش منو برد تو بغلش یوری نشسته بودم سرمو رو شونش گذاشتم یکم پایین تر و دستمم رو سینش گذاشتم کوک:گائولم من:هوم کوک:قلبت بهتره من:آره الان خیلی خوبه حتما خیلی درد میکرد من:بیخیال اون موقع بیا بهش فکر نکنیم کوک:آخه اون چیزی بهت گفتم انگار یه لحظه دردت گرفت من:جونگ کوک ول کن دیگه الان که خوبم کوک:خیله خوب بهش فکر نکن توهم من:باشه همین که الان تو بغلتم آرومم میکنه کوک:تو مال منی کسی حق نداره بهت نگاه کنه تو فقط مال منی محاله بزارم که بری
۵۰.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.