پارت ۱ تو مال منی
قبل از اینکه شروع کنم بگم که این اولین فیکشنی هست که من مینویسم و همونطور که از معرفیش معلومه که قراره یک کاپل ل/زبین داشته باشیم و این کاپل جنلیساست و قراره یک رابطه پر از هیجان و اس/مات هست که قراره ازش خیلی خوشتون بیاد نظراتتونو توی خلاصه ای که دیدین برشی از فیک بود که توی پارت های اینده میخونیدشون
توضیح راجب کاپل فیکشن
جنی:مافیا کره که تا وقتی که چیزی که نخواد رو بدست نیاره ول کن نیست ولیسا به اون میگه دیوونه زنجیره ای چون واقعا هم دیوونست
لیسا:یکی از سولوییست های معروف کمپانی yg دختر مهربون و با استعداد که از جنی میترسه ولی وقتی کنار جنیه بد دهن میشه و سعی میکنه فرار کنه
اگر از رابطه دختر و دختر خوشتون نمیاد نخونیدش که بعدا با هم مشکل پیدا نکنیم ممنون خوشگلا
_چییییییییییی فرار کردههه؟ من توی نفله رو برای چه فاکی استخدام کردم ها؟؟
جنی این حرف ها رو با داد توی صورت اون بادی.ارد بیچاره گفت و به سمت رزی رفت تا ازش بخواد رد لیسا رو گیر بیاره
×هیچ ردی از خودش به جا نذاشته حتما میدونسته که بعد از فرارش سعی میکنیم پیداش کنیم حتی گوشیش هم شکونده
رزی تموم این ها رو با نیشخند گفت و به جنی نگاه کرد جنی از عصبانیت مثل گوجه شده بود به صفحه لپ تاپ رزی که فقط اطلاعات فردی لیسا رو نشون میداد خیره شد و نیشخند عمیقی مهمون لب هاش شد _از دستم فرار میکنی بیبی دال؟ پیدات میکنم و طوری بفاکت میدم که تا ۱ ماه فلج بشی
این ها رو گفت و به طرف در رفت و به بادیگارد دستور داد تا هرطور شده لیسا رو از هر جایی که هست پیدا کنن و حتی اگر شده از اسلحه استفاده کنن ولی نکشنش چون اون بیبی دالش رو زنده میخواست ، وقتی به بیرون از اتاق رفت و در رو طوری کوبید که انگار میخواد بشکنتش
.........................................................................
+ فکر کرده من وقتی فرار میکنم ردی از خودم به جا میزارم....کور خونده دختره ابله به هر حال من لالیسا مانوبانم و موقع فرار حرفه ایم!!
به سمت فرودگاه رفت تا با اولین هواپیما به سمت کره جنوبی بره و اونجا ارزو بچگیش یعنی ایدل شدن رو به واقعیت تبدیل کنه لبخند کوچیکی زد و منتظر پروازش از تایلند به کره جنوبی شد
کره جایی بود که جنی تا مدت معینی دستش بهش نمیرسید و میتونست زندگی کنه، زندگی که ارزوش رو داشت
توضیح راجب کاپل فیکشن
جنی:مافیا کره که تا وقتی که چیزی که نخواد رو بدست نیاره ول کن نیست ولیسا به اون میگه دیوونه زنجیره ای چون واقعا هم دیوونست
لیسا:یکی از سولوییست های معروف کمپانی yg دختر مهربون و با استعداد که از جنی میترسه ولی وقتی کنار جنیه بد دهن میشه و سعی میکنه فرار کنه
اگر از رابطه دختر و دختر خوشتون نمیاد نخونیدش که بعدا با هم مشکل پیدا نکنیم ممنون خوشگلا
_چییییییییییی فرار کردههه؟ من توی نفله رو برای چه فاکی استخدام کردم ها؟؟
جنی این حرف ها رو با داد توی صورت اون بادی.ارد بیچاره گفت و به سمت رزی رفت تا ازش بخواد رد لیسا رو گیر بیاره
×هیچ ردی از خودش به جا نذاشته حتما میدونسته که بعد از فرارش سعی میکنیم پیداش کنیم حتی گوشیش هم شکونده
رزی تموم این ها رو با نیشخند گفت و به جنی نگاه کرد جنی از عصبانیت مثل گوجه شده بود به صفحه لپ تاپ رزی که فقط اطلاعات فردی لیسا رو نشون میداد خیره شد و نیشخند عمیقی مهمون لب هاش شد _از دستم فرار میکنی بیبی دال؟ پیدات میکنم و طوری بفاکت میدم که تا ۱ ماه فلج بشی
این ها رو گفت و به طرف در رفت و به بادیگارد دستور داد تا هرطور شده لیسا رو از هر جایی که هست پیدا کنن و حتی اگر شده از اسلحه استفاده کنن ولی نکشنش چون اون بیبی دالش رو زنده میخواست ، وقتی به بیرون از اتاق رفت و در رو طوری کوبید که انگار میخواد بشکنتش
.........................................................................
+ فکر کرده من وقتی فرار میکنم ردی از خودم به جا میزارم....کور خونده دختره ابله به هر حال من لالیسا مانوبانم و موقع فرار حرفه ایم!!
به سمت فرودگاه رفت تا با اولین هواپیما به سمت کره جنوبی بره و اونجا ارزو بچگیش یعنی ایدل شدن رو به واقعیت تبدیل کنه لبخند کوچیکی زد و منتظر پروازش از تایلند به کره جنوبی شد
کره جایی بود که جنی تا مدت معینی دستش بهش نمیرسید و میتونست زندگی کنه، زندگی که ارزوش رو داشت
۱.۲k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.