پارت 18 بخون بدووو لایک کن
هیییی بدو بدوووووو بخونش
نگاهش به ميله اي در بالاس سكو افتاد كه حونكوك بهش بسته شدع بود
با تمام سرعت به سمتش دويد وقاي به نزديك ترين فاصله بهش رسيد صداي شليكي شنيد و تيري بع بازوي چپ جونكوك برخورد كرد ى باعث شد اخ غليظي بگه و ته دوباره قلبش از حركت ب ايسته اما اون لحظه نميتونست بزايستع پس سريع خودشو به جونكوك رسوند و تمام بدنشو به اغوش كشيد و مثل سپر رو بروش ايساد
از جونم چي ميخاي
اوپس ببخشيد اينبار اشتباه زدم بار بعدي قول ميدم گلوله رو مستقيم تو قلبش بزنم
عوضي حرفتو بزن هيچي فقط نابودي تو رو ميخوام به چشم ببينم
خب هنوز نديدي نه
ته كه فهميده بود كجا قايم شما مثل اينكه نميدونه ارام به اطراف نگاه كرد.
خب خب بيا امتحان كنيم من كه نميدونم تو كجايي
هر كدوم يك تير ميزنيم شانس و اقبال كه تير كدوم به هدف ميخوره
هههه هنوزم كله شقي باشه تفنگ داري درش بيار و فقط يك فشنگ بزا توش
هر دو اماده شدن وي تفنگو تو هوا ميچرخوند و اون عوضي با فكر اينكه تمومه تفنگو سمت سرش نشونه رف كه وي با سرعتي دقيق گلوله رو تو مغذش خالي كرد
بعد از تك خنده اي به بقيه علامت داد و خودش سريع سمت كوك رفت
تا حالا اين همه خون يكجا نديده بود قطعا ضعف زيادي داشت صورتش كه خون از پيشونيش جاري بود و چهره اي خسته بدنش كه ته نميتونست بهش نگاه كنه ضربات روش بد تاثير گذاشته بودن و اون تير توي بازوش وي لباسشو پاره مرد و زخم كوك را به صورت موقت بست تا خون بيشتري ازش نياز دستاش كه به پشت بسته شده بودن رو باز كرد و با مچ ورم كرده و كبودش رو برو شد بعد از باز شدنش از ميله روي زمين ولو شد از خودش هيچ تواني نداشت
وي به سختي و ارام اونو روي كولش انداخت و سوار اسانشور شد
ت....ت...ته
جونكوك بيداري نگران نباش من اينجام تموم شد اون عوضي رو به ترين شكل مجازات كردم و الان ميريم و تو خوب ميشم فقط حرف نزن تا خون بيشتري ازت نياد به زودي ميرسيم بيمارستان
كوك كه درد زيادي رو تا الان تحمل كرده بود خودش رو شل كرد و سعي كرد درد رو فراموش كنه و تمام سعيش رو ميكرد تا خون از دهنش بيرون نريزه و ته رو نگران تر نكنه اما ديگه نميتونست و خون و حجم زيادي خون از دهنش ريخت بيرون
تهيونگ يم لحظه دهنش بازموند با ترس به دهن خونيش نگاه كرد
چه....چه بلاسي سر فرشته من اوردن يكم ديگه تحمل كرد همه چي رو درست مي كنم قول ميدم
كوك كه ديگه هيچيزي نميفهميد فقط تلاش داشت دوباره بيهوش نشه.
به محز رسيدن به بيراستن به اتاق عمل منتقل شد و دوباره ته پشت يك در ديگه بايد منتظر ميموند خيالش از طرفي راحت شده بود و از طرفي نگران كوك بود از اون طوف نگران پروندع بود كه صداي جيمين توي گوشش پيچيد تهيونگاااااا خوبي
ادامه دارد................
نگاهش به ميله اي در بالاس سكو افتاد كه حونكوك بهش بسته شدع بود
با تمام سرعت به سمتش دويد وقاي به نزديك ترين فاصله بهش رسيد صداي شليكي شنيد و تيري بع بازوي چپ جونكوك برخورد كرد ى باعث شد اخ غليظي بگه و ته دوباره قلبش از حركت ب ايسته اما اون لحظه نميتونست بزايستع پس سريع خودشو به جونكوك رسوند و تمام بدنشو به اغوش كشيد و مثل سپر رو بروش ايساد
از جونم چي ميخاي
اوپس ببخشيد اينبار اشتباه زدم بار بعدي قول ميدم گلوله رو مستقيم تو قلبش بزنم
عوضي حرفتو بزن هيچي فقط نابودي تو رو ميخوام به چشم ببينم
خب هنوز نديدي نه
ته كه فهميده بود كجا قايم شما مثل اينكه نميدونه ارام به اطراف نگاه كرد.
خب خب بيا امتحان كنيم من كه نميدونم تو كجايي
هر كدوم يك تير ميزنيم شانس و اقبال كه تير كدوم به هدف ميخوره
هههه هنوزم كله شقي باشه تفنگ داري درش بيار و فقط يك فشنگ بزا توش
هر دو اماده شدن وي تفنگو تو هوا ميچرخوند و اون عوضي با فكر اينكه تمومه تفنگو سمت سرش نشونه رف كه وي با سرعتي دقيق گلوله رو تو مغذش خالي كرد
بعد از تك خنده اي به بقيه علامت داد و خودش سريع سمت كوك رفت
تا حالا اين همه خون يكجا نديده بود قطعا ضعف زيادي داشت صورتش كه خون از پيشونيش جاري بود و چهره اي خسته بدنش كه ته نميتونست بهش نگاه كنه ضربات روش بد تاثير گذاشته بودن و اون تير توي بازوش وي لباسشو پاره مرد و زخم كوك را به صورت موقت بست تا خون بيشتري ازش نياز دستاش كه به پشت بسته شده بودن رو باز كرد و با مچ ورم كرده و كبودش رو برو شد بعد از باز شدنش از ميله روي زمين ولو شد از خودش هيچ تواني نداشت
وي به سختي و ارام اونو روي كولش انداخت و سوار اسانشور شد
ت....ت...ته
جونكوك بيداري نگران نباش من اينجام تموم شد اون عوضي رو به ترين شكل مجازات كردم و الان ميريم و تو خوب ميشم فقط حرف نزن تا خون بيشتري ازت نياد به زودي ميرسيم بيمارستان
كوك كه درد زيادي رو تا الان تحمل كرده بود خودش رو شل كرد و سعي كرد درد رو فراموش كنه و تمام سعيش رو ميكرد تا خون از دهنش بيرون نريزه و ته رو نگران تر نكنه اما ديگه نميتونست و خون و حجم زيادي خون از دهنش ريخت بيرون
تهيونگ يم لحظه دهنش بازموند با ترس به دهن خونيش نگاه كرد
چه....چه بلاسي سر فرشته من اوردن يكم ديگه تحمل كرد همه چي رو درست مي كنم قول ميدم
كوك كه ديگه هيچيزي نميفهميد فقط تلاش داشت دوباره بيهوش نشه.
به محز رسيدن به بيراستن به اتاق عمل منتقل شد و دوباره ته پشت يك در ديگه بايد منتظر ميموند خيالش از طرفي راحت شده بود و از طرفي نگران كوك بود از اون طوف نگران پروندع بود كه صداي جيمين توي گوشش پيچيد تهيونگاااااا خوبي
ادامه دارد................
۷.۲k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.