عشق بی روح»

«عشق بی روح»
p2
جونگوک: وقتی عصبی جذاب تر میشی
ا. ت: فکرشم نکن
جونگوک: باش من بهت پسشون میدم ولی شرط داره
ا. ت: چه شرطی؟
جونگوک: باید بزاری ببوسمت
ا. ت: چی میگی زد به سرت من دشمنتم
جونگوک: من به چشم یه دشمن نگات نمیکنم
بلخره تصمیم با خودته
ا. ت: اینجااخه
جونگوک دستشو گرفت و برد توی اتاق خودش
همین که رسیدن جونگوک درو بستو ا. ت رو بوسید
وحشیانه میبوسیدش
ا. ت چسبوند به دیوا و پاهاشو گرفت و درو خودش حلقه کرد
ا. ت نفس کم اورد و تقلا میکرد که جدا شه
ا. ت: نفس.. نفس.. ایی مگه قرار نبود یه بوسه عادی باشه
جونگوک: لبات خیلی خوبن
دوباره شروع کرد بوسیدن
اینبار ا. ت گذاش روی تخت و شروع کرد وحشیانه بوسیدنش
ا. ت با تمام قدر جابه جا شد و اومد روی جونگوک
بلخره از هم جدا شدن
ا. ت: اینو فراموش کن
جونگوک: همیشه تو ذهنمه و دوباره تکرارش میکنم
ا. ت: بارو تحویلم بده
جونگوک: باشه
گوشیشو برداشت و به یکی گفت که بارو برگردون
جونگوک: خب بازم میخوای؟
ا. ت: نخیرم
ا. ت از اونجا رفت
ا. ت ویو
واقعا اون دوستم دارع اما نمیتونم بهش اعتراف کنم که دوستش دارم قلبم میشه بهش بگو و بهش عتماد کن ولی مغزم میگه همه چیزو بریز تو خودت

نویسنده:@army5896