پارت۱۱
#عشق_حسود_من
سوبین: خب حالا کجا میری؟
_میرم ببینم ا. ت می مرخص میشه(عصبانی)
سوبین: من الان پرسیدم......فعلا باید امشبو اینجا بمونه...... تو برو استراحت کن........ قراره اون وو بیاد مراقبش باشه.......
_اون وو؟(عصبانی)
سوبین: اره..... تو برو
_نه..... همینجا میمونم......(عصبانی)
سوبین: اما......
_هیچی نگو..... الان برو من خودم هستم......
سوبین: باشه.....
ویو بعد از رفتن سوبین
_*بیرون از اتاق ا. ت نشسته بودم که دیدم اون وو اومد...... تو دستش یه گلدون پر از گل بود.......از دکتر اجازه گرفت و رفت تو.... منم عصبانی شده بودم میخاستم برم تو اتاق که پذستار گفت نمیتونم برم بیشتر از یه نفر نمیتونه...... منم از پشت شیشه اتاقش داشتم نگاشون میکردم و صداشونو واضح میشنیدم..*
ویو مکالمه ی توی اتاق ا. ت و اون وو
+سلام..... چرا تومدی اینجا..... تهیونگ هست دیگه....
✓تهیونگ؟.....
+اوهوم......
✓من ندیدمش بیرون.....
+حتما رفته هوا بخوره..... خب بشین رو صندلی دیگه.....
✓باشه
+خب..... کاری داشتی؟........
✓خب هنوز راجب پیشنهادم فکر نکردی؟....
+مگه نگفتی تا فردا شب وقت دارم؟
✓چرا.....
+خب منم فردا شب میگم..... خب الان فقط به خاطر این اومدی اینجا؟......
✓نه...... اومده بودم بهت سر بزنم......
+اهان.......
✓خب....... یه در خواستی داشتم ازت.....
+چیه؟.....
✓میشه..... میشه بغلت کنم..... به عنوان یه دوست..... البته امید وارم بعدا به عنوان یه..... بغلت کنم.......
+با......
_(یهو درو باز میکنه و میاد تو)
_خب..... حرفات تموم شد اقای اون وو؟....(عصبانی)
✓تو چیکار داری؟..... برو بیرون میخام تنها باهاش حرف بزنم......
_کسی که باید بره بیرون تویی نه من......
+میشه بس کنید......من الان حالم خوب نیست اونوقت دارین دعوا میکنید؟...... تهیونگ میشه بری بیرون..... بعد از اون وو باهم حرف میزنم.
_چی؟.....(عصبانی) عمرا برم و تو و اونو اینجا تنها بزارم...... برای چی برم؟......دوست نداری من باشم؟.......
+تهیونگ چرا بهت بر میخوره؟...... برو بیرون بعدا راحبش حرف میزنیم......
_عمرا.....(عصبانی)
✓ا. ت بیخیال..... من میرم..... فردا میام دیدنت......
+باشه...... مراقب خودت باش......
_(عصبانی)
ویو بعد از رفتن اون وو
خب اینم پارت ۱۱
حمایت کنید قشنگام بهم انرژی میده🥹🫀
سوبین: خب حالا کجا میری؟
_میرم ببینم ا. ت می مرخص میشه(عصبانی)
سوبین: من الان پرسیدم......فعلا باید امشبو اینجا بمونه...... تو برو استراحت کن........ قراره اون وو بیاد مراقبش باشه.......
_اون وو؟(عصبانی)
سوبین: اره..... تو برو
_نه..... همینجا میمونم......(عصبانی)
سوبین: اما......
_هیچی نگو..... الان برو من خودم هستم......
سوبین: باشه.....
ویو بعد از رفتن سوبین
_*بیرون از اتاق ا. ت نشسته بودم که دیدم اون وو اومد...... تو دستش یه گلدون پر از گل بود.......از دکتر اجازه گرفت و رفت تو.... منم عصبانی شده بودم میخاستم برم تو اتاق که پذستار گفت نمیتونم برم بیشتر از یه نفر نمیتونه...... منم از پشت شیشه اتاقش داشتم نگاشون میکردم و صداشونو واضح میشنیدم..*
ویو مکالمه ی توی اتاق ا. ت و اون وو
+سلام..... چرا تومدی اینجا..... تهیونگ هست دیگه....
✓تهیونگ؟.....
+اوهوم......
✓من ندیدمش بیرون.....
+حتما رفته هوا بخوره..... خب بشین رو صندلی دیگه.....
✓باشه
+خب..... کاری داشتی؟........
✓خب هنوز راجب پیشنهادم فکر نکردی؟....
+مگه نگفتی تا فردا شب وقت دارم؟
✓چرا.....
+خب منم فردا شب میگم..... خب الان فقط به خاطر این اومدی اینجا؟......
✓نه...... اومده بودم بهت سر بزنم......
+اهان.......
✓خب....... یه در خواستی داشتم ازت.....
+چیه؟.....
✓میشه..... میشه بغلت کنم..... به عنوان یه دوست..... البته امید وارم بعدا به عنوان یه..... بغلت کنم.......
+با......
_(یهو درو باز میکنه و میاد تو)
_خب..... حرفات تموم شد اقای اون وو؟....(عصبانی)
✓تو چیکار داری؟..... برو بیرون میخام تنها باهاش حرف بزنم......
_کسی که باید بره بیرون تویی نه من......
+میشه بس کنید......من الان حالم خوب نیست اونوقت دارین دعوا میکنید؟...... تهیونگ میشه بری بیرون..... بعد از اون وو باهم حرف میزنم.
_چی؟.....(عصبانی) عمرا برم و تو و اونو اینجا تنها بزارم...... برای چی برم؟......دوست نداری من باشم؟.......
+تهیونگ چرا بهت بر میخوره؟...... برو بیرون بعدا راحبش حرف میزنیم......
_عمرا.....(عصبانی)
✓ا. ت بیخیال..... من میرم..... فردا میام دیدنت......
+باشه...... مراقب خودت باش......
_(عصبانی)
ویو بعد از رفتن اون وو
خب اینم پارت ۱۱
حمایت کنید قشنگام بهم انرژی میده🥹🫀
۸.۴k
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.