معشوقه مافیا
از زبان ات
با گریه از اونجا اومدم بیرون و رفتم خونه در اتاقتو باز کردم و رفتم خودمو پرت کردم رو تخت سرمو رو بالشت فشوردم و جیغ میزدم جوری که انگار داشتن گلمو با چاقو پاره میکردن بعد نیم ساعت که آروم شدم با خودم گفتم:لعنت بهت جئون جونکوک اگه جون خودم بود که حاضر بودم بمیرم ولی قبول نکنم حیف که به خاطر خانوادم بودم از بابا و داداشم شنیده بودم که میگفتن رئیسشون خیلی آدم عوضی هست و چجوری شکنجه میکنه آدما رو و میکشه ترس بیشتر وجودمو برداشت
+نه نه ات آروم باش تا وقتی که باهاش خوب باشی و با هم کنار بیاید بلایی سر داداش و بابات نمیاد ات نگران نباش هیچ اتفاقی نمیفته
با این حرفا فقط خودمو دلداری میدادم ولی خبر نداشتم که جونکوک عوضی معلوم نیس چه بلایی سرشون آورده چقدر کتکشون زده
از زبان کوک
بعد اینکه ات رفت منم رفتم عمارت رفتم تو زیر زمین ببینم اون دوتا ببینم چه حالی میشن بفهمن دخترش قراره با من ازدواج کنه و تو دلم پوز خندی زدم
علامت(بابای ات£ علامت داداش ات¥ علامت کوک_)
_خب حالتون چطوره بهتون خوش میگذره؟ چه حسی داره وقتی دخترت قراره معشوقه من بشه
£خفه شو عوضی هر کاری که بخوای برات انجام میدم هر چقدر پول بخوای بهت میدم ولی با ات کاری نداشتم باش
¥دستت به خواهرم بخوره مطمئن باش زنده نمیزارمت زیر سنگم شده پیدات میکنم میکشمت(با داد)
_اروم باش چانهو(داداش ات) ببین اینجا من هیچ کاری هم نکنم اینجوری که حرص میخوری یه چیزیت میشه هاااا(پوزخند)
_بعدشم فقط قراره معشوقه من بشه همین این که چیزی نیس اصلا دلم نمیخوام برادر زن و پدر زنم اینجوری رفتار کنن
¥ببین بلاخره ما از اینجا میریم بیرون حسابتو میرسم به موقش یه کونی ازت پاره کنم خودت نفهمی از کجا خوردی(چه بابای بی ادبی داره ات😂)
_خفهههه حوصلتونو ندارم دیگه ۱۰ تا شلاق بستونه یا نه نه ۵۰ تا اره فک کنم ۵۰ تا برای شما خیلی خوب باشه بعد به بادیگاردش علامت داد که شروع کنه خودشم نشست و شیشه مشروبشو سر کشید و با پوزخند نگاهشون میکرد.....
با گریه از اونجا اومدم بیرون و رفتم خونه در اتاقتو باز کردم و رفتم خودمو پرت کردم رو تخت سرمو رو بالشت فشوردم و جیغ میزدم جوری که انگار داشتن گلمو با چاقو پاره میکردن بعد نیم ساعت که آروم شدم با خودم گفتم:لعنت بهت جئون جونکوک اگه جون خودم بود که حاضر بودم بمیرم ولی قبول نکنم حیف که به خاطر خانوادم بودم از بابا و داداشم شنیده بودم که میگفتن رئیسشون خیلی آدم عوضی هست و چجوری شکنجه میکنه آدما رو و میکشه ترس بیشتر وجودمو برداشت
+نه نه ات آروم باش تا وقتی که باهاش خوب باشی و با هم کنار بیاید بلایی سر داداش و بابات نمیاد ات نگران نباش هیچ اتفاقی نمیفته
با این حرفا فقط خودمو دلداری میدادم ولی خبر نداشتم که جونکوک عوضی معلوم نیس چه بلایی سرشون آورده چقدر کتکشون زده
از زبان کوک
بعد اینکه ات رفت منم رفتم عمارت رفتم تو زیر زمین ببینم اون دوتا ببینم چه حالی میشن بفهمن دخترش قراره با من ازدواج کنه و تو دلم پوز خندی زدم
علامت(بابای ات£ علامت داداش ات¥ علامت کوک_)
_خب حالتون چطوره بهتون خوش میگذره؟ چه حسی داره وقتی دخترت قراره معشوقه من بشه
£خفه شو عوضی هر کاری که بخوای برات انجام میدم هر چقدر پول بخوای بهت میدم ولی با ات کاری نداشتم باش
¥دستت به خواهرم بخوره مطمئن باش زنده نمیزارمت زیر سنگم شده پیدات میکنم میکشمت(با داد)
_اروم باش چانهو(داداش ات) ببین اینجا من هیچ کاری هم نکنم اینجوری که حرص میخوری یه چیزیت میشه هاااا(پوزخند)
_بعدشم فقط قراره معشوقه من بشه همین این که چیزی نیس اصلا دلم نمیخوام برادر زن و پدر زنم اینجوری رفتار کنن
¥ببین بلاخره ما از اینجا میریم بیرون حسابتو میرسم به موقش یه کونی ازت پاره کنم خودت نفهمی از کجا خوردی(چه بابای بی ادبی داره ات😂)
_خفهههه حوصلتونو ندارم دیگه ۱۰ تا شلاق بستونه یا نه نه ۵۰ تا اره فک کنم ۵۰ تا برای شما خیلی خوب باشه بعد به بادیگاردش علامت داد که شروع کنه خودشم نشست و شیشه مشروبشو سر کشید و با پوزخند نگاهشون میکرد.....
۱۶.۶k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.