school secret
پارت ۱
زنگ کلاس خورد . بچه ها سر جاشون نشستند . معلم وارد کلاس شد.
معلم : صبح بخیر به همگی ! امروز یه همکلاسی جدید داریم.
دختر وارد شد و روبرویه کلاس ایستاد.
آنیلا: سلام من آنیلا اسمارک هستم ، دانش آموز انتقالی.
معلم: آنیلا برو اونجا بشین.
آنیلا به سمت میزش رفت و نشست.
معلم : خب میریم سراغ درسمون.
آنیلا با دقت به حرف های معلم گوش میداد و نکات مهم رو یادداشت میکرد.
زنگ تفریح خورد. معلم برای استراحت از کلاس بیرون رفت.
آنیلا نشسته بود و داشت درس را مرور میکرد که ناگهان چهار پسر به سمت میزش رفتند. یکی از انها گفت
جونگ کوک: خب خب تو باید همون دانش اموز انتقالی باشی!
آنیلا با چشمانی سرد و خونسردانه جواب داد
آنیلا: آره خودمم، چرا؟
جونگ کوک: هه چه پرو . خواستیم فقط بهت بگیم که اینجا ما هرچی گفتیم میگی چشم وگرنه اتفاقای خوبی برات نمیفته!
آنیلا با همون حالت چشما و با خونسردی گفت
آنیلا: اینجا تنها کسی که به حرفش گوش میدم معلمه! نه هیچ کس دیگه ای
جونگ کوک با این حرفش اعصبانی شد که ناگهان یکی دیگشون گفت....
زنگ کلاس خورد . بچه ها سر جاشون نشستند . معلم وارد کلاس شد.
معلم : صبح بخیر به همگی ! امروز یه همکلاسی جدید داریم.
دختر وارد شد و روبرویه کلاس ایستاد.
آنیلا: سلام من آنیلا اسمارک هستم ، دانش آموز انتقالی.
معلم: آنیلا برو اونجا بشین.
آنیلا به سمت میزش رفت و نشست.
معلم : خب میریم سراغ درسمون.
آنیلا با دقت به حرف های معلم گوش میداد و نکات مهم رو یادداشت میکرد.
زنگ تفریح خورد. معلم برای استراحت از کلاس بیرون رفت.
آنیلا نشسته بود و داشت درس را مرور میکرد که ناگهان چهار پسر به سمت میزش رفتند. یکی از انها گفت
جونگ کوک: خب خب تو باید همون دانش اموز انتقالی باشی!
آنیلا با چشمانی سرد و خونسردانه جواب داد
آنیلا: آره خودمم، چرا؟
جونگ کوک: هه چه پرو . خواستیم فقط بهت بگیم که اینجا ما هرچی گفتیم میگی چشم وگرنه اتفاقای خوبی برات نمیفته!
آنیلا با همون حالت چشما و با خونسردی گفت
آنیلا: اینجا تنها کسی که به حرفش گوش میدم معلمه! نه هیچ کس دیگه ای
جونگ کوک با این حرفش اعصبانی شد که ناگهان یکی دیگشون گفت....
۷.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.