خانواده

پارت 55
م/ت: این چه کاری بود ا/تتت
ا/ت: خیلی رفت تو مخم
ب/ت: مثلا چی میشد میگفتی چشم...به قول خودت از این گوش وارد میکردی و از اون گوش در میکردی
ا/ت: حق با اونا بود*...
کوک: مثل من باید ساکت میموندی کاری به کاریشون نداشتی..
ا/ت: خودم میدونی
م_ت: حالا کاریه که شده بیاید شام بخوریم یونگ گشنشه
ا/ت: منم گشنمه..شام چیه
م/ت: بولگوگی و خورشت کیمچی..خورشت هم بخاطر داماد جذابم زیاد پختم🥰
کوک: مرسی :)
ا/ت: اییولللل شاممم زیادهه
مامان و بابای ا/ت؛😑
**
ا/ت: کوک یکم بده من غذا رو بهش بدم بخوره تو هم غذاتو بخوری
کوک: باشع*
***
ا/ت: مامان دستت درد نکنه..جمع کردن میز.. یونگ هم واسه خودش میچرخید*
ب/ت: من حواسم بهش هست شما کارتون رو بکنید
ا/ت: باشه