پیشی قش.نگمممممم
#تکپارتی
« وقتی باهات قهره»
ا.ت:
«۶عصر»
دیشب رفتیم مهمونی و من اون جا با یه پسر گرم گرفتم و یونگی از دستم ناراحت شده
هر چی هم میخوام باهاش حرف بزنم یا پامیشه میره تا جواب نمیده
نمیدونم چی کار کنم اوففف چه غل.طی کردم «😂 خوبه فهمیدی»
به فکر به سرم زد
تصمیم گرفتم براش دسر نارنگی درست کنم
رفتم آشپز خونه و شروع کردم
«نیم ساعت بعد»
اوففف بلاخره تموم شد
گذاشتمش تو یخچال یک ساعت نیاز داشت تا سفت بشه
تا اون موقع رفتم پای تلویزیون شوگا هم که خواب بود طبق معمول
«یک ساعت بعد»
رفتم دسرمو آوردم و با نارنگی تزیینش کردم و گذاشتمش روی میز و منتظر موندم شوگا بیار شه
حدود دوساعتی میشد منتظر بود دیگه ناامید شدم
خواستم بلند شم بزارمش یخچال که دیدم شوگا اومد توی حال
یه نگاه به من کرد و به نگاه به دسر
« پوزخند »
شوگا: تو وقتی از این کارا میکنی یا چیزی میخوای یا پشیمونی
خب گوش میدم
« اومد نشست کنار و یه تیکه دسر برداشت »
ا.ت: ببین شوگا من قصد بدی نداشتم
نمیخواستم ناراحتت کنم ببخشید قول می م دیگه تکرار نشه لطفاً منو ببخش
یونگی: اوممم چه خوشمزس
چون اینی که دست کردی خوشمزه شده میبخشمت
ولی اگر دوباره تکرار شه دیگه نمیتونی با این چیزا خرم کنی
ا.ت:تکرار نمیشه
یونگی: اوممم خوبه
«دسر هر چی دوست دارید تصور کنید دیگه من ایده ایی نداشتم »
از تهیونگ هم میخواستم بنویسم ولی نه مغزم بازی میکنه نه دستم پی فعلا همینا باشه تا بعد
« ایشالا که مورد پسند باشه »
« وقتی باهات قهره»
ا.ت:
«۶عصر»
دیشب رفتیم مهمونی و من اون جا با یه پسر گرم گرفتم و یونگی از دستم ناراحت شده
هر چی هم میخوام باهاش حرف بزنم یا پامیشه میره تا جواب نمیده
نمیدونم چی کار کنم اوففف چه غل.طی کردم «😂 خوبه فهمیدی»
به فکر به سرم زد
تصمیم گرفتم براش دسر نارنگی درست کنم
رفتم آشپز خونه و شروع کردم
«نیم ساعت بعد»
اوففف بلاخره تموم شد
گذاشتمش تو یخچال یک ساعت نیاز داشت تا سفت بشه
تا اون موقع رفتم پای تلویزیون شوگا هم که خواب بود طبق معمول
«یک ساعت بعد»
رفتم دسرمو آوردم و با نارنگی تزیینش کردم و گذاشتمش روی میز و منتظر موندم شوگا بیار شه
حدود دوساعتی میشد منتظر بود دیگه ناامید شدم
خواستم بلند شم بزارمش یخچال که دیدم شوگا اومد توی حال
یه نگاه به من کرد و به نگاه به دسر
« پوزخند »
شوگا: تو وقتی از این کارا میکنی یا چیزی میخوای یا پشیمونی
خب گوش میدم
« اومد نشست کنار و یه تیکه دسر برداشت »
ا.ت: ببین شوگا من قصد بدی نداشتم
نمیخواستم ناراحتت کنم ببخشید قول می م دیگه تکرار نشه لطفاً منو ببخش
یونگی: اوممم چه خوشمزس
چون اینی که دست کردی خوشمزه شده میبخشمت
ولی اگر دوباره تکرار شه دیگه نمیتونی با این چیزا خرم کنی
ا.ت:تکرار نمیشه
یونگی: اوممم خوبه
«دسر هر چی دوست دارید تصور کنید دیگه من ایده ایی نداشتم »
از تهیونگ هم میخواستم بنویسم ولی نه مغزم بازی میکنه نه دستم پی فعلا همینا باشه تا بعد
« ایشالا که مورد پسند باشه »
۸.۵k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.