𝑉𝐴𝑀𝑃𝐼𝑅𝐸𝑆 𝕡𝕒𝕣𝕥②
نشستی و اصلا حوصله هیچکی و نداری
کوک=داداشت چطوره!؟😏
میخواستی به گردنش حمله کنی که جین هو میگیرتت
جین هو=دختر...اروم
دندونای بلندت و نشونه کوک میدی
ا/ت=دفعه بعدی که ازش حرف بزنی...با همین دندونام خونت و میمکم
کوک=اره اره باش😂
موقع تاج گذاری میشه
تو کوک روبروی هم وایمیستین
جین هو یه بالشت دستشه که رو بالشته تاجته
بغله کوک وایمیسته
کوک تاج و برمیداره و میزاره رو سرت
تو هم تاجه کوک و میزاری رو سرش
بعده قسم خوردن برای جهانتون همه میرقصن
کوک میاد جلوت
کوک=پاشو...باید منو تو هم برقصیم
یه نگاهه پوکری بهش میکنی و روت و اونور میکنی
کوک=نرقصی به مامان بزرگ میگم
ا/ت=برو بگو!
کوک میره و مادر بزرگت...
یا همون مادره پدرت و پدره کوک
مادر بزرگت نگاهای ترسناکی میکنه
اول محلش نمیدی
مادر بزرگت چشماش قرمز میشه و زود بلند میشی و میوفتی تو بغله کوک
همه نگاتون میکنن
و پدراتون که خیلی عصبین
جانگ کوک همینطوری محوه چشمات بود
که ازش جدا میشی
خجالت کشیده بودی
همه نگاها به تو بود
یجوری نگاهای اینکه تاسف بود
بغض کردی و رفتی تو اتاقت و خون گریه کردی
(مثلا خون آشاما خون گریه میکردن)
کوک نشست بینه جمعیت
از زبونه کوک
صدای حرفای اون دخترای جوون میومد
یکیشون=واقعا که...انگار نه انگار که اون برادرش و کشته
یکی دیکه=بعد گوش کن جئون جانگ کوک عاشقش شده...
یکیشون=وای😂واقعا تاسف داره
کوک عصابش خورد میشه و محکم میزنه رو میزشون
خواست یکیشون و گاز بگیره
که پارچه خون و دید
پارچ و برداشت و سر کشید
کوک=شانس اوردین...دفعه بعد که درباره ا/ت حرف بزنین...جنازتون و میدم رِجیس تیکه تیکت کنه
(رِجیس اسمه گرگش بود)
با عصبانیت میاد تو اتاقت
تو تبدیل به یه خفاش شده بودی و نشسته بودی لبه پنجره
میاد کنارت
کوک=خانوم خفاشه
نگاش میکنی و تبدیل به خون آشام میشی
ا/ت=همه چی تقصیره توعه...
کوک=من کاری نکردم
ا/ت=پس هوبی و من کشتم؟
کوک=اون خون آشام نبود!...حق زنده بودن نداشت!...چون مادرت انسان بود اونم انسان بود...لیاقته خانواده جئون و نداشت...ولی تو مثله مادربزرگ اصیلی...اون باید میمرد...خانومه جئون ا/ت
(خانواده جئون یکی از اصیل ترین خون آشامان)
کوک=ولی اون انسان بود..و خونه خوش مزه ای داشت!
فلش بک
هوبی=فک میکنی میتونی به ا/ت نزدیک شی؟
کوک=اره میتونم..چون عاشقشم!
هوبی=اون لازم نیست با تو که یه ومپایره وحشی هستی ازدواج کنه
کوک=کی مانعم میشه؟
هوبی=من!
کوک=پس بهتره ماعنم و خراب کنم!
کوک میپره به هوبی و تا قطره اخره خونش و میمکه
الان
ا/ت=ولی حقش نبود بمیره
کوک=میدونم...ولی رو مخم بود
ا/ت=انقد به خودت نناز که ومپایزه اصیل بدنیا اومدی
کوک=نمینازم...ولی تو خواصی دختر
سرش و میزاره رو شونت
جین هو اروم در و باز مکنه
و نگاتون میکنه و ریز ریز میخنده
کوک=داداشت چطوره!؟😏
میخواستی به گردنش حمله کنی که جین هو میگیرتت
جین هو=دختر...اروم
دندونای بلندت و نشونه کوک میدی
ا/ت=دفعه بعدی که ازش حرف بزنی...با همین دندونام خونت و میمکم
کوک=اره اره باش😂
موقع تاج گذاری میشه
تو کوک روبروی هم وایمیستین
جین هو یه بالشت دستشه که رو بالشته تاجته
بغله کوک وایمیسته
کوک تاج و برمیداره و میزاره رو سرت
تو هم تاجه کوک و میزاری رو سرش
بعده قسم خوردن برای جهانتون همه میرقصن
کوک میاد جلوت
کوک=پاشو...باید منو تو هم برقصیم
یه نگاهه پوکری بهش میکنی و روت و اونور میکنی
کوک=نرقصی به مامان بزرگ میگم
ا/ت=برو بگو!
کوک میره و مادر بزرگت...
یا همون مادره پدرت و پدره کوک
مادر بزرگت نگاهای ترسناکی میکنه
اول محلش نمیدی
مادر بزرگت چشماش قرمز میشه و زود بلند میشی و میوفتی تو بغله کوک
همه نگاتون میکنن
و پدراتون که خیلی عصبین
جانگ کوک همینطوری محوه چشمات بود
که ازش جدا میشی
خجالت کشیده بودی
همه نگاها به تو بود
یجوری نگاهای اینکه تاسف بود
بغض کردی و رفتی تو اتاقت و خون گریه کردی
(مثلا خون آشاما خون گریه میکردن)
کوک نشست بینه جمعیت
از زبونه کوک
صدای حرفای اون دخترای جوون میومد
یکیشون=واقعا که...انگار نه انگار که اون برادرش و کشته
یکی دیکه=بعد گوش کن جئون جانگ کوک عاشقش شده...
یکیشون=وای😂واقعا تاسف داره
کوک عصابش خورد میشه و محکم میزنه رو میزشون
خواست یکیشون و گاز بگیره
که پارچه خون و دید
پارچ و برداشت و سر کشید
کوک=شانس اوردین...دفعه بعد که درباره ا/ت حرف بزنین...جنازتون و میدم رِجیس تیکه تیکت کنه
(رِجیس اسمه گرگش بود)
با عصبانیت میاد تو اتاقت
تو تبدیل به یه خفاش شده بودی و نشسته بودی لبه پنجره
میاد کنارت
کوک=خانوم خفاشه
نگاش میکنی و تبدیل به خون آشام میشی
ا/ت=همه چی تقصیره توعه...
کوک=من کاری نکردم
ا/ت=پس هوبی و من کشتم؟
کوک=اون خون آشام نبود!...حق زنده بودن نداشت!...چون مادرت انسان بود اونم انسان بود...لیاقته خانواده جئون و نداشت...ولی تو مثله مادربزرگ اصیلی...اون باید میمرد...خانومه جئون ا/ت
(خانواده جئون یکی از اصیل ترین خون آشامان)
کوک=ولی اون انسان بود..و خونه خوش مزه ای داشت!
فلش بک
هوبی=فک میکنی میتونی به ا/ت نزدیک شی؟
کوک=اره میتونم..چون عاشقشم!
هوبی=اون لازم نیست با تو که یه ومپایره وحشی هستی ازدواج کنه
کوک=کی مانعم میشه؟
هوبی=من!
کوک=پس بهتره ماعنم و خراب کنم!
کوک میپره به هوبی و تا قطره اخره خونش و میمکه
الان
ا/ت=ولی حقش نبود بمیره
کوک=میدونم...ولی رو مخم بود
ا/ت=انقد به خودت نناز که ومپایزه اصیل بدنیا اومدی
کوک=نمینازم...ولی تو خواصی دختر
سرش و میزاره رو شونت
جین هو اروم در و باز مکنه
و نگاتون میکنه و ریز ریز میخنده
۳۶.۰k
۱۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.