قمار؟! p9
ویو ا.ت
از خواب پاشدم کارای مربوط رو انجام دادم لباس پوشیدم رفتم پایین دیدم چخبر دارن چیز میز میچیدن از اجوما پرسیدم چیشده گفت امشب مهمونیه رفتم بالا یه حموم ۳۰ دقیقه ای گرفتم اومد موهامو خشک کردم و اینا ساعت بود رفتم پایین ارباب اومد جلو و گفت
کوک: امشب مهمونیه تو هم باید باشی چون همه خدمتکارا هستن برو حاظر شو لباس مخصوص تو کمده
بعد رفت
ویو ا.ت
خدمتکار ننته که مرده با عصبانیت رفتم حاظر شدن فاخ این چیه خیلی خوشگلع بنظرم پوشیدم و رفتم پایین مهمونا کم کم داشتن میومدن کوک منو دید و بعد یهو دست یکی رو تو شونم حس کردم محکم زدم وسط پاش که افتاد دیدم جیمین بود کوک و ته سریع اومدن
ا.ت: واییی ببخشید جیمین ببخشید فکر کردم یه مزاحمه
تهیونگ:وحشی بودی؟
جیمین:چیزی نیس پاشید بریم
جیمین: عیب نداره دیکه منو نزن کس دیگرو بزن
ا.ت: اصلا دلم خواست زدم
و رفتم تو آشپزخونه و سفارش های اون عوضی هارو میبردم
جیمین:کوک دقت کردی نصف اون مردا چششون رو ا.ته و همش به ا.ت میگن بیاره
کوک:آره عوضی ها همش نگاش میکنن
تهیونگ:با اون بدن سک *سی که این داره و این لباس اینجور بهش میاد و پاهاش سفیده بعید نیس نگاه نکنن
کوک:ا.ت بیا
ا.ت:بله
کوک: برو آشپزخونه و بیرون نیا
ا.ت:چرا وایسا زشت شدم؟
کوک: نه همش نگات میکنن برو حرفم نزن
ا.ت : باش
داشتم میرفتم که ینفر گفت
مرده:لیدی افتخار دارم با شما برقصم
ا.ت:گمشو اونور پدصگ خفه شو عوضی حروم* زاده مادر جن*ده
بعد رفت
از خواب پاشدم کارای مربوط رو انجام دادم لباس پوشیدم رفتم پایین دیدم چخبر دارن چیز میز میچیدن از اجوما پرسیدم چیشده گفت امشب مهمونیه رفتم بالا یه حموم ۳۰ دقیقه ای گرفتم اومد موهامو خشک کردم و اینا ساعت بود رفتم پایین ارباب اومد جلو و گفت
کوک: امشب مهمونیه تو هم باید باشی چون همه خدمتکارا هستن برو حاظر شو لباس مخصوص تو کمده
بعد رفت
ویو ا.ت
خدمتکار ننته که مرده با عصبانیت رفتم حاظر شدن فاخ این چیه خیلی خوشگلع بنظرم پوشیدم و رفتم پایین مهمونا کم کم داشتن میومدن کوک منو دید و بعد یهو دست یکی رو تو شونم حس کردم محکم زدم وسط پاش که افتاد دیدم جیمین بود کوک و ته سریع اومدن
ا.ت: واییی ببخشید جیمین ببخشید فکر کردم یه مزاحمه
تهیونگ:وحشی بودی؟
جیمین:چیزی نیس پاشید بریم
جیمین: عیب نداره دیکه منو نزن کس دیگرو بزن
ا.ت: اصلا دلم خواست زدم
و رفتم تو آشپزخونه و سفارش های اون عوضی هارو میبردم
جیمین:کوک دقت کردی نصف اون مردا چششون رو ا.ته و همش به ا.ت میگن بیاره
کوک:آره عوضی ها همش نگاش میکنن
تهیونگ:با اون بدن سک *سی که این داره و این لباس اینجور بهش میاد و پاهاش سفیده بعید نیس نگاه نکنن
کوک:ا.ت بیا
ا.ت:بله
کوک: برو آشپزخونه و بیرون نیا
ا.ت:چرا وایسا زشت شدم؟
کوک: نه همش نگات میکنن برو حرفم نزن
ا.ت : باش
داشتم میرفتم که ینفر گفت
مرده:لیدی افتخار دارم با شما برقصم
ا.ت:گمشو اونور پدصگ خفه شو عوضی حروم* زاده مادر جن*ده
بعد رفت
۱۴.۸k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.