فیک مشترک! فیک سانزو !.. Part ۴!
سنجو به ایروما گفت ا.ت خونه تنهاست،بهش میگم بیاد خونمون..
*سنجو به ا.ت زنگ میزنه و میگه بیاد خونش ا.ت هم قبول میکنه*
*ا.ت اومد خونهی سنجو اینا*
سنجو: ا.ت امشب پیش ما بخواب
ا.ت: چیزه..شما مشکلی ندارین؟
سنجو:نه باباااا از خدامه بیاییی
*شب شد و رفتیم بخوابیم*
*سنجو به ا.ت بالشت و پتو میده*
ا.ت وقتی داشت میومد تو اتاق..
*نکته: منو سنجو چون داشتیم کارارو میکردیم متوجه سانزو،ران،ریندو نشدیم..*
*کمی بعد*
ا.ت،سنجو،ایروما میان تو اتاق تا بخوابن..
که در باز میشه..
*سانزو با ران و ریندو میاد تو اتاقققق*😂*
*ویو ا.ت*
تو ذهنش: واای اون پسره سانزووو خیلی خوشگلهههه من دوستش دارمممممم
*ا.ت داره از خجلت میمیره*
ریندو: میگم پتو ها کجاست؟
سنجو:*با خجالت*..الان می..میارم..سنجو میخواست پتو رو بده ریندو..پتو نزدیک بود بیوفته رو ا.ت که سانزو پتو رو گرفت..
سانزو:*با لبخند و کمی نگرانی*..بیشتر مراقب خودت باش ا.ت
*و بعد..سانزو،ریندو،ران از اتاق میرن بیرون*
سنجو: ا.ت چرا انقدر خجالت میکشیی؟..این سانزو..چیزه عم..
سنجو:چیزه..من رو چیز کراشم..
ا.ت: چیشدههه اون کیه؟
ایروما: رو کی؟
سنجو:..ریندو..
ایروما: برگانمممم
ا.ت: حقیقتشو بخوای منم سانزو رو دوس دارم..
ایروما: اگه به ماماناتون نگفتممم
سنجو: اولن من مامان ندارممم دومن خفه شوووو معلومه تو رو اون بادمجون کراشییی
ایروما: کی گفتههههه عمراااا
ا.ت: ولی انگار خیلی دوستش داریا..*🗿🔪*..
ایروما: خفه شیددد
*سنجو و ا.ت درحال خندیدن..*
ایروما: الان میزنم دهنتونو_
*سنجو بالشت رو میکنه تو حلق ایروما*
ا.ت: گناه داشت..
سنجو: زیادی زر میزد خووو..
*بعدم گرفیتن خوابیدین*
..پایان پارت ۴👍🏻🍙
*سنجو به ا.ت زنگ میزنه و میگه بیاد خونش ا.ت هم قبول میکنه*
*ا.ت اومد خونهی سنجو اینا*
سنجو: ا.ت امشب پیش ما بخواب
ا.ت: چیزه..شما مشکلی ندارین؟
سنجو:نه باباااا از خدامه بیاییی
*شب شد و رفتیم بخوابیم*
*سنجو به ا.ت بالشت و پتو میده*
ا.ت وقتی داشت میومد تو اتاق..
*نکته: منو سنجو چون داشتیم کارارو میکردیم متوجه سانزو،ران،ریندو نشدیم..*
*کمی بعد*
ا.ت،سنجو،ایروما میان تو اتاق تا بخوابن..
که در باز میشه..
*سانزو با ران و ریندو میاد تو اتاقققق*😂*
*ویو ا.ت*
تو ذهنش: واای اون پسره سانزووو خیلی خوشگلهههه من دوستش دارمممممم
*ا.ت داره از خجلت میمیره*
ریندو: میگم پتو ها کجاست؟
سنجو:*با خجالت*..الان می..میارم..سنجو میخواست پتو رو بده ریندو..پتو نزدیک بود بیوفته رو ا.ت که سانزو پتو رو گرفت..
سانزو:*با لبخند و کمی نگرانی*..بیشتر مراقب خودت باش ا.ت
*و بعد..سانزو،ریندو،ران از اتاق میرن بیرون*
سنجو: ا.ت چرا انقدر خجالت میکشیی؟..این سانزو..چیزه عم..
سنجو:چیزه..من رو چیز کراشم..
ا.ت: چیشدههه اون کیه؟
ایروما: رو کی؟
سنجو:..ریندو..
ایروما: برگانمممم
ا.ت: حقیقتشو بخوای منم سانزو رو دوس دارم..
ایروما: اگه به ماماناتون نگفتممم
سنجو: اولن من مامان ندارممم دومن خفه شوووو معلومه تو رو اون بادمجون کراشییی
ایروما: کی گفتههههه عمراااا
ا.ت: ولی انگار خیلی دوستش داریا..*🗿🔪*..
ایروما: خفه شیددد
*سنجو و ا.ت درحال خندیدن..*
ایروما: الان میزنم دهنتونو_
*سنجو بالشت رو میکنه تو حلق ایروما*
ا.ت: گناه داشت..
سنجو: زیادی زر میزد خووو..
*بعدم گرفیتن خوابیدین*
..پایان پارت ۴👍🏻🍙
۷.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.