Psychological cannibal🍷🧛🏻♀
Psychological cannibal🍷🧛🏻♀
ا/ت:چسببببببب
جیمین:جونگ کوک هم تکواندو میرفت ولی ول کرد
نازنین: دیوونه این تکواندو فرق دارههعع
جیمین:هن؟
نازنین: میفهمی
ا/ت ویو
رفتم پایین دیدم نازنین و استاده پشتش بادکنک رفته بالا جیمین هم کیک دستشه
هومممم خوب یادت بودا
نازنین:😂مگه میشه یادم بره با وجود اینکه بردی بازم سر مچ پات غر میزدی🤣🤣
ههه نخند بینم بچه
نازنین: چشم بیا فوت کن دیگه
رفتم جلو روی کیک طرح دختر بود ک داره لگد میزنه البته با مقوا بود روی کیک ب صورت ایستاده بود
جونگ کوک: عاااااام چه خبره
جیمین: من میگم برات داداش
این دختره دو سال پیش قهرمان تکواندو توی سرزمین خودشون میشه به گفته نازنین خیلی با مال ما فرق داره
بادهنی ی تیکه کیک توش بود گفتم: معلومه فرق داره
نازنین: بیاین پلی کنم فیلمش رو ببینیم
فیلم رونازی زد این سه تا زوی ی مبل سر نفره نشستن منم روی ی مبل تک نفره دراز کشیدمجوری کپام از روی دسته آویزون بود
جونگ کوک ویو
وقتی ک شروع شد دیدم انداختنشون توی قفس ی دستگاهی هم روی سرشون بود بدونهیچ لباس مبارزه برگام ریخته بود داشتم نگاه میکردم مثل سگهم میزدم
تموم شد؟
ا/ت:نه شروع شد من رفتم
جیمین مرز سکته رو رد کرد و نازنین هم بی حس داشت مارو نگاه میکرد
ک صدای داد ا/ت اومد
ا/ت:برید سر کراتون
ا/ت: رفتم توی اتاقم داشتم تمیزش میکردم ک صدا میومد گوشام رو تیز کردم صدای نازنین و جیمین میومد ولی جونگ کوک صداش نزدیک بود ک حس کردم توی کتابخونس
با دو رفتم سمت کتابخونه دیدم توی اونه و زل زده به کتابی ک روی میز بود
چیکار میکنییییی
کوکی: ببخشید گگگگ...ف.تی.ی.ی خونه رو تمیز
من نگفتم توی این اتاق نریذ تو اینجوری آدم نمیشی رفتم از لباس گرفتمش کشیدمش روی پله ها خورد زمین
کوکی: غللللط کردمممم ا/تتتتت
پارت دهم🍷🧛🏻♀
ا/ت:چسببببببب
جیمین:جونگ کوک هم تکواندو میرفت ولی ول کرد
نازنین: دیوونه این تکواندو فرق دارههعع
جیمین:هن؟
نازنین: میفهمی
ا/ت ویو
رفتم پایین دیدم نازنین و استاده پشتش بادکنک رفته بالا جیمین هم کیک دستشه
هومممم خوب یادت بودا
نازنین:😂مگه میشه یادم بره با وجود اینکه بردی بازم سر مچ پات غر میزدی🤣🤣
ههه نخند بینم بچه
نازنین: چشم بیا فوت کن دیگه
رفتم جلو روی کیک طرح دختر بود ک داره لگد میزنه البته با مقوا بود روی کیک ب صورت ایستاده بود
جونگ کوک: عاااااام چه خبره
جیمین: من میگم برات داداش
این دختره دو سال پیش قهرمان تکواندو توی سرزمین خودشون میشه به گفته نازنین خیلی با مال ما فرق داره
بادهنی ی تیکه کیک توش بود گفتم: معلومه فرق داره
نازنین: بیاین پلی کنم فیلمش رو ببینیم
فیلم رونازی زد این سه تا زوی ی مبل سر نفره نشستن منم روی ی مبل تک نفره دراز کشیدمجوری کپام از روی دسته آویزون بود
جونگ کوک ویو
وقتی ک شروع شد دیدم انداختنشون توی قفس ی دستگاهی هم روی سرشون بود بدونهیچ لباس مبارزه برگام ریخته بود داشتم نگاه میکردم مثل سگهم میزدم
تموم شد؟
ا/ت:نه شروع شد من رفتم
جیمین مرز سکته رو رد کرد و نازنین هم بی حس داشت مارو نگاه میکرد
ک صدای داد ا/ت اومد
ا/ت:برید سر کراتون
ا/ت: رفتم توی اتاقم داشتم تمیزش میکردم ک صدا میومد گوشام رو تیز کردم صدای نازنین و جیمین میومد ولی جونگ کوک صداش نزدیک بود ک حس کردم توی کتابخونس
با دو رفتم سمت کتابخونه دیدم توی اونه و زل زده به کتابی ک روی میز بود
چیکار میکنییییی
کوکی: ببخشید گگگگ...ف.تی.ی.ی خونه رو تمیز
من نگفتم توی این اتاق نریذ تو اینجوری آدم نمیشی رفتم از لباس گرفتمش کشیدمش روی پله ها خورد زمین
کوکی: غللللط کردمممم ا/تتتتت
پارت دهم🍷🧛🏻♀
۱۶.۳k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.