p4
باور کنین آخرین چیزی که تو این دنیا میخواین اینه که دوستتون با یه
دیک راست شده بیفته دنبالتون و هی بگه نامسوک به خدا درد نداره.
آستین لباسشو بالا داد و با انزجار دستشو نشون دوستاش داد:
×ببینین... ببینین... موهای تنم سیخ شد... گول صورت مظلومشو نخورین و
به محض اینکه حس کردین داره مست میکنه بزنین به چاک...
سه پسر دیگه تقریباً از شدت خنده قرمز شده بودن و فقط تهیونگ
درحالی که چابستیکش رو بین لباش گرفته بود به جونگ کوک که غش غش
میخندید نگاه میکرد.
~ این خیلی مزخرفه پسر... چجوری خودتو نجات دادی؟
نامسوک قوطی خالی آبجو رو از لباش فاصله داد و بعد از پایین دادن مایع
تلخ توی دهنش گفت:
× حدود یه ربع داشتم دور خونه میدویدم تا اینکه خسته شدم و اون لعنتی
انگار خستگی ناپذیر شده بود... وقتی از پشت بهم چسبید، حس کردن اون
ماسماسک الی پاهاش رو کونم باعث شد برگردمو یه مشت بکوبم تو
فکش.
تهیونگ رو به جونگکوک کرد و با تحیر لب زد:
پس تو وقتی مست میشی میزنی بالا؟
جونگ کوک با خنده سر تکون داد و اضافه کرد:
×و حتی فرداش هیچ چیزو به خاطر نمیارم.
× و جالب تر اینه که تو مستی نر و ماده سوا نمیکنه، پس فقط وقتی
جونگ کوک مست کرد کونتونو بردارین و تا میتونین ازش دور بشین.
نامسوک فکتِ دوستش رو کامل کردو جونگ کوک بسته ی دستمال کاغذی
رو سمتش پرت کرد.
- چرت نگو دیگه... داری نینی رو میترسونی.
جونگ کوک رو به تهیونگ کرد که شوکه پلک میزد.
من اینا رو نمیدونستم.
جونگ کوک دست رو شونه ی تهیونگ گذاشت و آروم دوستش رو تکون
داد:
- هی لازم نیست ازم بترسی، قول میدم حتی تو مستی هم نکنمت.
باری دیگه صدای خنده ی چهار پسر بلند شد و تهیونگ لبخند کج و کوله ای
به دوستش زد.
سکس با جونگ کوک چیزی بود که تهیونگ ماه ها براش رویاپردازی کرده
بود و حالا جونگ کوک میگفت که حتی تو مستی هم نمیکنتش؟ چرا، یعنی
تهیونگ انقدر حال بهم زن بود؟
تهیونگ نیشخند پرتمسخری زد و رو به نامسوک کرد.
پس یعنی نامسوک با این قد و اون همه دختری که بلند کرده خیلی
کردنیتر از منه که میخواستی بکنیش !؟
جمله ی عجیبش باعث شد برای چند لحظه سکوت تو اتاق شکل بگیره.
- این دیگه چیه... منظورمو بد برداشت کردی تهیونگ.
جونگ کوک با جدیت گفت و تهیونگ با بیخیالی شونه بالا انداخت.
شاید بد نبود انتقام اون دخترای بدبختی که نامسوک باهاشون خوابیده
بود رو میگرفتی.
--------------------------
پارت بعدی رو ۲۰ لایک شه میزارم
دیک راست شده بیفته دنبالتون و هی بگه نامسوک به خدا درد نداره.
آستین لباسشو بالا داد و با انزجار دستشو نشون دوستاش داد:
×ببینین... ببینین... موهای تنم سیخ شد... گول صورت مظلومشو نخورین و
به محض اینکه حس کردین داره مست میکنه بزنین به چاک...
سه پسر دیگه تقریباً از شدت خنده قرمز شده بودن و فقط تهیونگ
درحالی که چابستیکش رو بین لباش گرفته بود به جونگ کوک که غش غش
میخندید نگاه میکرد.
~ این خیلی مزخرفه پسر... چجوری خودتو نجات دادی؟
نامسوک قوطی خالی آبجو رو از لباش فاصله داد و بعد از پایین دادن مایع
تلخ توی دهنش گفت:
× حدود یه ربع داشتم دور خونه میدویدم تا اینکه خسته شدم و اون لعنتی
انگار خستگی ناپذیر شده بود... وقتی از پشت بهم چسبید، حس کردن اون
ماسماسک الی پاهاش رو کونم باعث شد برگردمو یه مشت بکوبم تو
فکش.
تهیونگ رو به جونگکوک کرد و با تحیر لب زد:
پس تو وقتی مست میشی میزنی بالا؟
جونگ کوک با خنده سر تکون داد و اضافه کرد:
×و حتی فرداش هیچ چیزو به خاطر نمیارم.
× و جالب تر اینه که تو مستی نر و ماده سوا نمیکنه، پس فقط وقتی
جونگ کوک مست کرد کونتونو بردارین و تا میتونین ازش دور بشین.
نامسوک فکتِ دوستش رو کامل کردو جونگ کوک بسته ی دستمال کاغذی
رو سمتش پرت کرد.
- چرت نگو دیگه... داری نینی رو میترسونی.
جونگ کوک رو به تهیونگ کرد که شوکه پلک میزد.
من اینا رو نمیدونستم.
جونگ کوک دست رو شونه ی تهیونگ گذاشت و آروم دوستش رو تکون
داد:
- هی لازم نیست ازم بترسی، قول میدم حتی تو مستی هم نکنمت.
باری دیگه صدای خنده ی چهار پسر بلند شد و تهیونگ لبخند کج و کوله ای
به دوستش زد.
سکس با جونگ کوک چیزی بود که تهیونگ ماه ها براش رویاپردازی کرده
بود و حالا جونگ کوک میگفت که حتی تو مستی هم نمیکنتش؟ چرا، یعنی
تهیونگ انقدر حال بهم زن بود؟
تهیونگ نیشخند پرتمسخری زد و رو به نامسوک کرد.
پس یعنی نامسوک با این قد و اون همه دختری که بلند کرده خیلی
کردنیتر از منه که میخواستی بکنیش !؟
جمله ی عجیبش باعث شد برای چند لحظه سکوت تو اتاق شکل بگیره.
- این دیگه چیه... منظورمو بد برداشت کردی تهیونگ.
جونگ کوک با جدیت گفت و تهیونگ با بیخیالی شونه بالا انداخت.
شاید بد نبود انتقام اون دخترای بدبختی که نامسوک باهاشون خوابیده
بود رو میگرفتی.
--------------------------
پارت بعدی رو ۲۰ لایک شه میزارم
۵۱۵
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.