وضعیت امروز صبح من البته عینکی نیستم اما خب این سناریو رو
وضعیت امروز صبح من البته عینکی نیستم اما خب این سناریو رو خودم نمیدونم قرار چه کوفتی از آب در بیاد خلاصه اره آها درخواستی هم هست دقیقا همینو نوشته بود
وقتی با یه لباس کوتاه میری پارتی بعد ساعت چهار صبح برمیگردی بدون اونا بدون اجازشون اره غیرتی هم باشه
واکنش من بعد خوندن این پیام : 😈😈یوهاهاها
تام : نشسته بود داشت کتاب میخوند تا آروم شه ولی خب آروم نشد خیلی نگرانت گوشیتم جواب نمیدادی هیچ حدسی هم نداشت که ممکنه کدوم پارتی رفته باشی داشت تو خونه رژه میرفت که در باز شد تو اومدی بیچاره تام چشماش چهار تا شد وقتی لباستو دید حالا عکسه لباس رو هم میزارم تام : به به ا.ت اومدی قدم رنجه فرمودی میخواستی تا صبح نیای بهتر بودا ا.ت : ای بابا تام چقدر حرف میزنی من سرم گیج میره بریم بخوابیم تام : نه بابا تازه مستم هستی با این لباس کدوم گوری بودی من داشتم از نگرانی میمردم ا.ت ؛ باشه آروم فعلا که من اینجام در مورد لباسمم حرفی ندارم فقط معذرت میخوام باشه میدونی که من فقط تو رو دوست دارم تام : هییی خدا کاش اینقدر دوست نداشتم از دستــ..میافتی تو بغلش ایشونم میبرتت رو تخت و بقیشم ما ندیدیم در بسته بود 😐💔
دراکو : چیه ؟ منتظر چی هستی ؟ فکر کنم هنوز نفهمیدی جنابعالی الان تو تخت با دراکو در حال تولید مثل هستین 😔 🔞 اصلنم بخاطر کمبود ایده نیستاا اصلننن
متیو و تئو : نشسته بود داشت پاهاشو تکون میداد این یه عادت مزخرفه که خودمم دارمش بنده خدا داشت دیوونه میشد که بلاخره تصمیم میگیره بیاد دنبالت تا در باز میکنه دوستتو (دختر بود)میبینه که تو روی کولشی
م.ت : وای بلاخره اومد ولی چرا مرده تحویلم دادی من کارش داشتم دوستت : خب حالا بعدن کارش داشته باش الان حالش خوب نیست ببر بخوابونش خیلی خورده اوردوز نکنه صلوات آها باهاش کاری نکنیا میافته میمیره میمونه رو دستت م.ت : گمشو این چرندیات چیه میگی خدا نکنه دوستت : باشه خدافظ م.ت : ای خدا لباسشو نگاه این چه وضعیه بزار به هوش بیای میدونم باهات چیکار کنم ا.ت : من میخوام پرواز کنم م.ت : اره اره بیا تو سوپر منی فعلا بیا پرواز کنیم رو تخت و اره میرین میخوابین
انزو. ریگولوس: نشسته بود داشت با انگشتاش بازی میکرد که ا.ت دلقک اومد
ا.ت : سلام ددی جونم کجایی خوابیدی؟
ا.ر : بخوابم ؟ بخوابم ؟؟ نه تو مرض داری خوشت میاد هر شب از کمر من بدبخت کار بکشی یا دامبلدور این لباس چیه اصن این لباسه ؟ یه تیکه پارچست این وضعیه آخه ؟اصن تو که میری چرا به من نگفتی بیام چرا خبر ندادی؟نمیگی اینجا سکته ای چیزی میکنم میمیرم میمونم رو دستت ا.ت : ببین آروم باش بزار برات توضیح بدم اولن لباس من نیست لباس دوستمه دوما من بهت خبر دادم بعدشم تو به من بقیش پارت بعد
وقتی با یه لباس کوتاه میری پارتی بعد ساعت چهار صبح برمیگردی بدون اونا بدون اجازشون اره غیرتی هم باشه
واکنش من بعد خوندن این پیام : 😈😈یوهاهاها
تام : نشسته بود داشت کتاب میخوند تا آروم شه ولی خب آروم نشد خیلی نگرانت گوشیتم جواب نمیدادی هیچ حدسی هم نداشت که ممکنه کدوم پارتی رفته باشی داشت تو خونه رژه میرفت که در باز شد تو اومدی بیچاره تام چشماش چهار تا شد وقتی لباستو دید حالا عکسه لباس رو هم میزارم تام : به به ا.ت اومدی قدم رنجه فرمودی میخواستی تا صبح نیای بهتر بودا ا.ت : ای بابا تام چقدر حرف میزنی من سرم گیج میره بریم بخوابیم تام : نه بابا تازه مستم هستی با این لباس کدوم گوری بودی من داشتم از نگرانی میمردم ا.ت ؛ باشه آروم فعلا که من اینجام در مورد لباسمم حرفی ندارم فقط معذرت میخوام باشه میدونی که من فقط تو رو دوست دارم تام : هییی خدا کاش اینقدر دوست نداشتم از دستــ..میافتی تو بغلش ایشونم میبرتت رو تخت و بقیشم ما ندیدیم در بسته بود 😐💔
دراکو : چیه ؟ منتظر چی هستی ؟ فکر کنم هنوز نفهمیدی جنابعالی الان تو تخت با دراکو در حال تولید مثل هستین 😔 🔞 اصلنم بخاطر کمبود ایده نیستاا اصلننن
متیو و تئو : نشسته بود داشت پاهاشو تکون میداد این یه عادت مزخرفه که خودمم دارمش بنده خدا داشت دیوونه میشد که بلاخره تصمیم میگیره بیاد دنبالت تا در باز میکنه دوستتو (دختر بود)میبینه که تو روی کولشی
م.ت : وای بلاخره اومد ولی چرا مرده تحویلم دادی من کارش داشتم دوستت : خب حالا بعدن کارش داشته باش الان حالش خوب نیست ببر بخوابونش خیلی خورده اوردوز نکنه صلوات آها باهاش کاری نکنیا میافته میمیره میمونه رو دستت م.ت : گمشو این چرندیات چیه میگی خدا نکنه دوستت : باشه خدافظ م.ت : ای خدا لباسشو نگاه این چه وضعیه بزار به هوش بیای میدونم باهات چیکار کنم ا.ت : من میخوام پرواز کنم م.ت : اره اره بیا تو سوپر منی فعلا بیا پرواز کنیم رو تخت و اره میرین میخوابین
انزو. ریگولوس: نشسته بود داشت با انگشتاش بازی میکرد که ا.ت دلقک اومد
ا.ت : سلام ددی جونم کجایی خوابیدی؟
ا.ر : بخوابم ؟ بخوابم ؟؟ نه تو مرض داری خوشت میاد هر شب از کمر من بدبخت کار بکشی یا دامبلدور این لباس چیه اصن این لباسه ؟ یه تیکه پارچست این وضعیه آخه ؟اصن تو که میری چرا به من نگفتی بیام چرا خبر ندادی؟نمیگی اینجا سکته ای چیزی میکنم میمیرم میمونم رو دستت ا.ت : ببین آروم باش بزار برات توضیح بدم اولن لباس من نیست لباس دوستمه دوما من بهت خبر دادم بعدشم تو به من بقیش پارت بعد
۷.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.