پارت ۷
پارت ۷
هانا که دوست دختر قبلی جیمین بود از این که میفهمه جیمین زن گرفته عصبانی میشه چندتا آدم میفرسته وقتی جیمین خونه نیست ات رو بگیرن و بیارن هانا شکنجش کنه و بعد بکشتش(البته دور از جون شما)
جیمین: ات
ات: جانم
جیمین: من دارم میرم سرکار کاری نداری
ات: نه برو زود بیا (بعد همو بغل میکنن)
هانا که جیمین و زیر نظر داشت دید که جیمین رفت دستور داد که برن ات رو بیارن
(از زبان ات)
جیمین رفته بود بیرون منم حوصلم سر رفته پس میرم تو حیاط
ات: اجوما
اجوما: جانم دخترم
ات: من دارم میرم تو حیاط
اجوما: باشه زود برگرد
ات: باشه
هانا دید که ات اومد تو حیاط از فرصت استفاده کرد و دستور داد که ات رو بیارن
وقتی که ات رو آوردن ات دید تو یه جایی مثل زیر زمینه و دست پاهاش بستس یه دختری جلوشه
ات: ولم کن بزار برم(با داد)
هانا: اگه ولت نکنم چی میشه؟!
ات: به شوهرم میگم بیاد
هانا: هه شوهرت دوست پسر قبلی من بوده
ات: خودت داری میگی دوست پسر قبلی پس الان بهت ربطی نداره و شوهر منه ولم کن(با داد)
هانا: وایستا کارت دارم
ات: ولم کن(با داد)
هانا: فقط یه کوچولو درد داره
هانا ات رو شکنجه داد و ات همینطور داشت داد میزد
ات: جیمینننننن(با جیغ و گریه)
جیمین سر کارش بود دید که یک شماره ناشناس بهش پیام داد
شماره ناشناس: باید ۱ میلیارد به حسابمون بزنی وگرنه زنتو میکشیم
جیمین: چ...چی این چی گفتتت ات کجاستتت
زنگ میزنه به اجوما
(تماس بین اجوما و جیمین)
جیمین: هیییی اجوما(با داد)
اجوما: ب...بله قربان چیشد؟!
جیمین: ات کجاستتت
اجوما: بهم گفت میره حیاط
جیمین: برو ببین تو حیاط
بعد قطع کرد
اجوما رفت تو حیاط رو دید دید که ات نیست براش زنگ زد گوشیش خاموش بود
(از زبان اجوما)
وااا باز این دختر بازیگوشی کرد کجاست آخه
پارت ۸ رو فردا میزارم:)
اگه شما بزارین فردا میزارم:)
شما که نمیزارن پس اگه درخواست پارت بعدی رو دادید میزارم فقط بعد از ظهر نمیتونم چون باید برم بیرون:)
هانا که دوست دختر قبلی جیمین بود از این که میفهمه جیمین زن گرفته عصبانی میشه چندتا آدم میفرسته وقتی جیمین خونه نیست ات رو بگیرن و بیارن هانا شکنجش کنه و بعد بکشتش(البته دور از جون شما)
جیمین: ات
ات: جانم
جیمین: من دارم میرم سرکار کاری نداری
ات: نه برو زود بیا (بعد همو بغل میکنن)
هانا که جیمین و زیر نظر داشت دید که جیمین رفت دستور داد که برن ات رو بیارن
(از زبان ات)
جیمین رفته بود بیرون منم حوصلم سر رفته پس میرم تو حیاط
ات: اجوما
اجوما: جانم دخترم
ات: من دارم میرم تو حیاط
اجوما: باشه زود برگرد
ات: باشه
هانا دید که ات اومد تو حیاط از فرصت استفاده کرد و دستور داد که ات رو بیارن
وقتی که ات رو آوردن ات دید تو یه جایی مثل زیر زمینه و دست پاهاش بستس یه دختری جلوشه
ات: ولم کن بزار برم(با داد)
هانا: اگه ولت نکنم چی میشه؟!
ات: به شوهرم میگم بیاد
هانا: هه شوهرت دوست پسر قبلی من بوده
ات: خودت داری میگی دوست پسر قبلی پس الان بهت ربطی نداره و شوهر منه ولم کن(با داد)
هانا: وایستا کارت دارم
ات: ولم کن(با داد)
هانا: فقط یه کوچولو درد داره
هانا ات رو شکنجه داد و ات همینطور داشت داد میزد
ات: جیمینننننن(با جیغ و گریه)
جیمین سر کارش بود دید که یک شماره ناشناس بهش پیام داد
شماره ناشناس: باید ۱ میلیارد به حسابمون بزنی وگرنه زنتو میکشیم
جیمین: چ...چی این چی گفتتت ات کجاستتت
زنگ میزنه به اجوما
(تماس بین اجوما و جیمین)
جیمین: هیییی اجوما(با داد)
اجوما: ب...بله قربان چیشد؟!
جیمین: ات کجاستتت
اجوما: بهم گفت میره حیاط
جیمین: برو ببین تو حیاط
بعد قطع کرد
اجوما رفت تو حیاط رو دید دید که ات نیست براش زنگ زد گوشیش خاموش بود
(از زبان اجوما)
وااا باز این دختر بازیگوشی کرد کجاست آخه
پارت ۸ رو فردا میزارم:)
اگه شما بزارین فردا میزارم:)
شما که نمیزارن پس اگه درخواست پارت بعدی رو دادید میزارم فقط بعد از ظهر نمیتونم چون باید برم بیرون:)
۸.۸k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.