آروم ازش جدا شدم
آروم ازش جدا شدم
تو چشماش نگا کردم چقدر خواستنی بود!
لبخندی زدم و دوباره به فیلم دیدن مشغول شدم که چشمام گرم شد...
جونگ کوک ویو
بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت
لپ های کوچولوشو ناز کردم و رفتم بیرون و در رو بستم
خدایا ممنونم که بهم برش گردوندی...
سرمو با برگه های کارم گرم کردم حدودا دو ساعت میشد...
با صدای در از جام بلند شدم
در رو باز کردم با کسی که روبه روم دیدم با خشم دستمو مشت کردم...
×اینجا چی میخوای؟
+خودت بهتر میدونی...
×گمشو برو از اینجا تا کار دستت ندادم
+نه دیگه نشد جناب جئون مثل اینکه یادتون رفته جیم همسر قانونی منه...
پوزخندی از سر عصبانیت زدم و گفتم
×تا یه هفته دیگه اون تیکه کاغذ هم بین شما نیست....
جیم ویو
با صدای داد و بیداد بیدار شدم خواستم برم پایین ولی درد داشتم نمیتونستمم راه برم
آروم بلند شدم لنگان لنگان رفتم در رو باز کردم و رفتم بیرون
از بالای پله ها رو به در ورودی وایستادم
با چیزی که دیدم خشکم زد
جیمین؟؟؟
_اینجا چه خبره؟؟
من بخاطر دعوای اونا استرس گرفته بودم
خواستم از پله ها برم پایین
که جداشون کنم
تا اولین پله رو رفتم همه جا سیاه شد
فقط آخرین چیزی که شنیدم صدا
جونگ کوک بود که منو صدا میکرد....
جونگ کوک ویو
جیم از پله ها افتاد
دیگه هیچی جز اون برام مهم نبود
×زود باش زنگ بزن اورژانس منتظر چه هستییییی؟
_ب..باشه
رسیدیم بیمارستان
♤باید دکتر معاینش کنه
×ب..بله خیلی ممنون..
+چرا حالش اینطوری بود؟هااان؟
چه آسیبی بهش زدی عوضی
وقت تلافی بود رفتم تو دو سانتی صورتشو و نیشخند و کلمه کلمه گفتم
×دیشب که تو مشغول عشق بازی با اون هر...زه ها بودی من داشتم جیم رو مال خودم میکردم...
دستاشو مشت کرد و از زیر دهندوناش غرید
+عوضییی
خنده ای پیروزمندانه کردم و رفتم نشستم روی صندلی
برای پارت بعد ۱۵ لایک ۵ تا فالوور^^♡
تو چشماش نگا کردم چقدر خواستنی بود!
لبخندی زدم و دوباره به فیلم دیدن مشغول شدم که چشمام گرم شد...
جونگ کوک ویو
بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت
لپ های کوچولوشو ناز کردم و رفتم بیرون و در رو بستم
خدایا ممنونم که بهم برش گردوندی...
سرمو با برگه های کارم گرم کردم حدودا دو ساعت میشد...
با صدای در از جام بلند شدم
در رو باز کردم با کسی که روبه روم دیدم با خشم دستمو مشت کردم...
×اینجا چی میخوای؟
+خودت بهتر میدونی...
×گمشو برو از اینجا تا کار دستت ندادم
+نه دیگه نشد جناب جئون مثل اینکه یادتون رفته جیم همسر قانونی منه...
پوزخندی از سر عصبانیت زدم و گفتم
×تا یه هفته دیگه اون تیکه کاغذ هم بین شما نیست....
جیم ویو
با صدای داد و بیداد بیدار شدم خواستم برم پایین ولی درد داشتم نمیتونستمم راه برم
آروم بلند شدم لنگان لنگان رفتم در رو باز کردم و رفتم بیرون
از بالای پله ها رو به در ورودی وایستادم
با چیزی که دیدم خشکم زد
جیمین؟؟؟
_اینجا چه خبره؟؟
من بخاطر دعوای اونا استرس گرفته بودم
خواستم از پله ها برم پایین
که جداشون کنم
تا اولین پله رو رفتم همه جا سیاه شد
فقط آخرین چیزی که شنیدم صدا
جونگ کوک بود که منو صدا میکرد....
جونگ کوک ویو
جیم از پله ها افتاد
دیگه هیچی جز اون برام مهم نبود
×زود باش زنگ بزن اورژانس منتظر چه هستییییی؟
_ب..باشه
رسیدیم بیمارستان
♤باید دکتر معاینش کنه
×ب..بله خیلی ممنون..
+چرا حالش اینطوری بود؟هااان؟
چه آسیبی بهش زدی عوضی
وقت تلافی بود رفتم تو دو سانتی صورتشو و نیشخند و کلمه کلمه گفتم
×دیشب که تو مشغول عشق بازی با اون هر...زه ها بودی من داشتم جیم رو مال خودم میکردم...
دستاشو مشت کرد و از زیر دهندوناش غرید
+عوضییی
خنده ای پیروزمندانه کردم و رفتم نشستم روی صندلی
برای پارت بعد ۱۵ لایک ۵ تا فالوور^^♡
۳۴.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.