p6
ات:بیا این لباسات اینم رختکن ..(سرد)داشت میرفت که پسرک ددستش رو کشید و برگشت نگاهش کرد..
ات:چیزی لازم داری؟
کوک:ممنون...
ات:بابته؟
کوک:لباسا...
ات:عا...خواهش.. راستی زود بیا(و رفت)
کو:(با سر تکون داد)
ات ویو
داشتم بازی میکردم پریدم هوا توپ رو بزنم توی تور و بله قشنگ رفت توی تور ولی خودم داشتم پرواز میکردم....نزدیک بود بیوفتم که دستی سفت دور کمرم حلقه شد که باعث شد بخورم زمین...برگشتم دیدم همون پسرس....
ات:ممنون که نجاتم دادی(موهاشو سفت کرد)
کوک:خواهش میکنم...
ات:عا راستی اسمت چیه...؟
کوک:من جئون جونگ کوکم و شما؟
ات:خوشبختماقای جئون....و منم کیم اته هستم...
کوک:همچنین خانم کیم...
ات:شروع کنیم..؟
کوک:اهوم
درحال بازی بودم نمیتونستم قشنگ تمرکز کنم ...همش چشمام دنبال اته بود ......اهه کوک به خودت بیا اونم مثل همه ی دختر ها هرزه ای بیش نیست
تمرکزم رو دادم سمت بازی که دیم بله من باختم سه بر یک باختم ...دیدم اته داره میپره هوا از خوشحالی...
ات:من بردم(با ذوق ولی دلنشین)
کوک:(لبخند...)
ات: اشکال نداره دفعه بعدی میتونی(با لبخند دلنشین)
کوک:(تا کوک اومد حرف بزنه زنگ خورد و باید میرفتن سر کلاس ...)
ات:اول من میرم لباس عوض کنم بعد تو ....
ات عوض کرد و اومد بیرون و کوک هم عوض کرد و باهم به سمت حیاط مدرسه رفتن......
..................................................................................
اسلاید دوم لباس ورزشی کوک
ات:چیزی لازم داری؟
کوک:ممنون...
ات:بابته؟
کوک:لباسا...
ات:عا...خواهش.. راستی زود بیا(و رفت)
کو:(با سر تکون داد)
ات ویو
داشتم بازی میکردم پریدم هوا توپ رو بزنم توی تور و بله قشنگ رفت توی تور ولی خودم داشتم پرواز میکردم....نزدیک بود بیوفتم که دستی سفت دور کمرم حلقه شد که باعث شد بخورم زمین...برگشتم دیدم همون پسرس....
ات:ممنون که نجاتم دادی(موهاشو سفت کرد)
کوک:خواهش میکنم...
ات:عا راستی اسمت چیه...؟
کوک:من جئون جونگ کوکم و شما؟
ات:خوشبختماقای جئون....و منم کیم اته هستم...
کوک:همچنین خانم کیم...
ات:شروع کنیم..؟
کوک:اهوم
درحال بازی بودم نمیتونستم قشنگ تمرکز کنم ...همش چشمام دنبال اته بود ......اهه کوک به خودت بیا اونم مثل همه ی دختر ها هرزه ای بیش نیست
تمرکزم رو دادم سمت بازی که دیم بله من باختم سه بر یک باختم ...دیدم اته داره میپره هوا از خوشحالی...
ات:من بردم(با ذوق ولی دلنشین)
کوک:(لبخند...)
ات: اشکال نداره دفعه بعدی میتونی(با لبخند دلنشین)
کوک:(تا کوک اومد حرف بزنه زنگ خورد و باید میرفتن سر کلاس ...)
ات:اول من میرم لباس عوض کنم بعد تو ....
ات عوض کرد و اومد بیرون و کوک هم عوض کرد و باهم به سمت حیاط مدرسه رفتن......
..................................................................................
اسلاید دوم لباس ورزشی کوک
۱۳.۶k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.