پارت ۱۸
ویو جونکوک
پاهامو که بردم بالا ک.ی.ر.م قشنگ معلوم بود و تقریباً جلو چشمای ا.ت . بود ا.ت یه لحظه بهش نگاه کرد قافل از اینکه من اون بالا دارم نگاش میکنم بهش گفتم(خودتون میدونین حال ندارم بنویسم)
ا.ت . من حتی به خودتم نگاه نمیکنم چه برسه به اهم اهم نگاه کنم خیال پردازی نکن
جونکوک . من که دیدمت حالا تو هی شیطونی بکن بیبی
ا.ت . چییییییییییی ؟؟
جونکوک . چته ؟
ا.ت . تو با چه اجازه ای به من گفتی بیبی ؟🤨
کوک . تو برده منی پس یعنی مال منی و این یعنی اجازت دست خدمه نیاز نیست از کسی اجازه بگیرم
ا.ت . 😐(شت زایه شد که)
جونکوک . جارو کردی دیگه ک.ی.رم.و از دید خانوم بردارم یا باز میخوای ببینی
ا.ت . هییییییییی
کوک . 😂
پاشدم رفتم بیرون آه ا.ت یه چیزی اون پایین پایینا منتزرته ،دوباره برگشتم از لا در یه لحظه نگاش کردم بعد گفتم
کوک . ا.ت بیا بیرون کارت دارم
ا.ت . باشه(بلند شد رفت دنبالش)
ویو ا.ت
جونکوک گفت برم دنبالش بلند شدم رفتم امممم راستش میدونم اسکلم ولی میخوام همین الان بهش اعتراف کنم چون میخوام بدونم جوابش چیه میدونم مسخرم میکنه ولی باید بدونم که اگر گفت نه دیگه بهش وابسته نشم
ویو جونکوک
میخواستم ببرمش تو بالکن و همه چیزو اونجا براش توضیح بدم اینکه چرا باهاش بد رفتاری میکنم،چرا میزنمش،چرا میخوام کار کردن رو یاد بگیره....و از همه مهمتر میخوام بهش اعتراف کنم ولی در
ویو ا.ت
جونکوک دره بالکن رو باز کرد رفت به سمت بیرون ایستاد منم رفتم کنارش ایستادم که یهو جونکوک گفت
کوک .
ببخشید کم نوشتم واقعا الان شرایط نوشتم نیست ببخشید
پاهامو که بردم بالا ک.ی.ر.م قشنگ معلوم بود و تقریباً جلو چشمای ا.ت . بود ا.ت یه لحظه بهش نگاه کرد قافل از اینکه من اون بالا دارم نگاش میکنم بهش گفتم(خودتون میدونین حال ندارم بنویسم)
ا.ت . من حتی به خودتم نگاه نمیکنم چه برسه به اهم اهم نگاه کنم خیال پردازی نکن
جونکوک . من که دیدمت حالا تو هی شیطونی بکن بیبی
ا.ت . چییییییییییی ؟؟
جونکوک . چته ؟
ا.ت . تو با چه اجازه ای به من گفتی بیبی ؟🤨
کوک . تو برده منی پس یعنی مال منی و این یعنی اجازت دست خدمه نیاز نیست از کسی اجازه بگیرم
ا.ت . 😐(شت زایه شد که)
جونکوک . جارو کردی دیگه ک.ی.رم.و از دید خانوم بردارم یا باز میخوای ببینی
ا.ت . هییییییییی
کوک . 😂
پاشدم رفتم بیرون آه ا.ت یه چیزی اون پایین پایینا منتزرته ،دوباره برگشتم از لا در یه لحظه نگاش کردم بعد گفتم
کوک . ا.ت بیا بیرون کارت دارم
ا.ت . باشه(بلند شد رفت دنبالش)
ویو ا.ت
جونکوک گفت برم دنبالش بلند شدم رفتم امممم راستش میدونم اسکلم ولی میخوام همین الان بهش اعتراف کنم چون میخوام بدونم جوابش چیه میدونم مسخرم میکنه ولی باید بدونم که اگر گفت نه دیگه بهش وابسته نشم
ویو جونکوک
میخواستم ببرمش تو بالکن و همه چیزو اونجا براش توضیح بدم اینکه چرا باهاش بد رفتاری میکنم،چرا میزنمش،چرا میخوام کار کردن رو یاد بگیره....و از همه مهمتر میخوام بهش اعتراف کنم ولی در
ویو ا.ت
جونکوک دره بالکن رو باز کرد رفت به سمت بیرون ایستاد منم رفتم کنارش ایستادم که یهو جونکوک گفت
کوک .
ببخشید کم نوشتم واقعا الان شرایط نوشتم نیست ببخشید
۴.۲k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.