پارت ۱۵ ارباب مافیا
ویو آت
یکم دست و پا زدم و بعد چشمام سیاهی رفت که یکم بعد دستای گرم کوک رو دور کمرم حس کردم
ویو کوک
دیدم آت داره غرق میشه که پریدم تو آب و آتش رو آوردم بیرون
_ ..... دیگه......این کارو.....نکن
/ باشه آت.... ببخشید....
_ اشکال ندارد
آت رو براید استایل بغل کردم و بردمش توی اتاقش خیس آب بودم .
_ رو تو کن اونور
/ چرا ؟
_ خوب می خوام لباس عوض کنم
/ من که قبلن لخدتو دیدم
_ یااااااااا کوکککک
/ باشه ، باشه
دستمو کردم بهش تا لباسش رو عوض کنه
بعد که عوض کرد رفتیم پایین که شیر موز بخوریم که یهو......
ببخشید دیگه نمی تونم زیاد بنویسم کار دارم باید برم 😁😁
یکم دست و پا زدم و بعد چشمام سیاهی رفت که یکم بعد دستای گرم کوک رو دور کمرم حس کردم
ویو کوک
دیدم آت داره غرق میشه که پریدم تو آب و آتش رو آوردم بیرون
_ ..... دیگه......این کارو.....نکن
/ باشه آت.... ببخشید....
_ اشکال ندارد
آت رو براید استایل بغل کردم و بردمش توی اتاقش خیس آب بودم .
_ رو تو کن اونور
/ چرا ؟
_ خوب می خوام لباس عوض کنم
/ من که قبلن لخدتو دیدم
_ یااااااااا کوکککک
/ باشه ، باشه
دستمو کردم بهش تا لباسش رو عوض کنه
بعد که عوض کرد رفتیم پایین که شیر موز بخوریم که یهو......
ببخشید دیگه نمی تونم زیاد بنویسم کار دارم باید برم 😁😁
۶.۳k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.