غروب که می شودناگهان ته دلمان سنگین می گردد

#غروب که می شود،ناگهان ته دلمان سنگین می گردد؛
ناخود آگاه دلمان #تنگ می شود ، می گیرد ، #غم باد می کند!
نمی دانیم چرا ؟
ولی همین که آخرین سوسوی #خورشید از چشمانمان می گریزد بیشتر #حس اش می کنیم .
شاید #دلتنگ کسی هستیم...دلتنگ جایی...و شاید دقیقا ندانیم چرا !
ولی رفتن روشنی #روز را #دوست نداریم ، خاموشی ناگهانی #دنیا را!
خورشید دوست داشتنی روشنی بخش دیگر رفته است و ما مانده ایم و تاریکی #شب!
کمی که می گذرد به رفتن نور عادت می کنیم،
دیگر آن غم سنگین دم غروب را در وجودمان حس نمی کنیم.
به خودمان که می آییم محو تابلو نور در نور بالای سرمان می شویم؛
غرق در رویاهایی شبانه؛ لای ستاره های سو سو زننده؛پشت حجاب تاریک شب.
می نشینیم و در #خیال خودمان برای فرداها نقشه می کشیم،رویا می بافیم و یواش یواش #لبخند درونمان بر گستره چهرمان نقش می بندد.
اکنون دیگر با شب و #زیبایی های درونش انس گرفته ایم.
سکوتش را دوست داریم ، تاریکی اش را، و حتی تنهایی اش را.
شب ماوایی است برای خزیدن ، در دل رویاهای درونی ؛
مجالی برای اندیشیدن به عمق وجودت؛آرامگاهی برای رسیدن به خودِ خودت.

#جملات_زیبا #جملات_انگیزشی #جملات_مثبت #مطالب_ادبی #مطالب_ناب #مطالب_زیبا #شب_بخیر #شب #شبانه #شب_بخیر #عاشقانه #عشقولی #تصاویر_شب #طبیعت_بکر #طبیعت_زیبا #فانتزی #دخترونه #دلنوشته #کارتونی #انیمه #آسمان_شب