عشق بنفش
پارت 5
به مناسب خرید ماشینم همه رو به شام دعوت کردم
انجلینا و استفانی از غروب اومدن کمکم
و مری هم اعضای بلک پینک رو که تازه باهاشون دوست شده بود و دخترای خوبی هم بودن رو دعوت کرد.
جین سرشو گذاشت رو پام و گفت
_ نونا موهامو ناز کن
پرتش کردم اونور
* دیگه چی؟پاشو تا گازت نگرفتم
_سگ هار..آییش از خداتم باشه دست تو موهای خوشگل وورلد واید هندسام کنی
یه ملت ارزوشونه
زبونمو در اوردمو رفتم تو آشپزخونه
نامجون-کمک نمیخوای؟
لبخندی به فهمیدگی جنتلمن رو به روم زدم و بطری های مشروب و دادم دستش
*چرا میخوام،دمت گرم هیونگ اینارو ببر که بعد شام میچسبه دورهم.
تو حیاط دور میز نشسته بودیم و میخندیدیم.
یونگی یه آهنگ با گیتارش خوند و الحق که کیف کردیم
استفانی_ بیاید جرعت یا حقیقت!
هرکی یچیز گفت به پیشنهادش ولی نمیدونم چرا اخر تصمیم موافقت گرفتن.
من یخورده مست بودم که فکر کنم همه تو همین حال بودن
رزی-جونگکوک چه چیزی رو بیشتر از همه دوست داری؟
کوکی_بخدا که شیرموز
به جواب بچگونش خندیدم
وستا_مری چطوری با جیمین آشنا شدی؟
مری- خب من فنش بودم واقعا و اتفاقی تو شرکت پدر دیدمش و همه چیز یهویی اتفاق افتاد.
همه هووو میکردن و دست میزدن
جی هوپ-یونگی جرعت یا حقیقت؟
یونگی_جرعت
جی هوپ- یونگیییی مری مییییی
و بعد گفتن این حرفش پاشد و اومد پیش یونگی و مثلا خواست ببوستش
که با اه اه و ایش ایش همه مواجه شد
من که دیگه غش کرده بودم از دست کاراشون
لیسا_ا.ت جرعت یا حقیقت؟
*حقیقت
لیسا_تاحالا چندبار رابطه جنسی داشتی و از کدومشون بیشتر راضی بودی؟
مری قهقهه ای سرداد و با همون حالت مستی کشدار گفت _ککک ا.ت و رابطه..جنسی کککک عمرا لیسا عمرا کککک
*یبار تجربه ش کردم و اره راضی بودم
به جرعت میتونم بگم پشمای همه فرخورد
زیرچشمی به تهیونگ نگاه کردم که شرابش رو مزه میکرد و با حرف من پرید تو گلوش و به سرفه افتاد
مری_ کککک ا.ت خفه شو بابا تو همچیتو بهم میگی..امکان نداره کککک
جیمین-عزیزم تو مستی بیا تا ما بریم بخوابیم
شب همگی بخیر خوش بگذرونین عزیزان
و بعدش مری رو بلند کرد و مری هم با همون خنده ای که داشت به سمت داخل خونه رفتن
پاشدم تا یه نخ سیگار واسه خودم روشن کنم و قدم بزنم
تکیه داده بودم به دیوار و صدای قدم های کسیو شنیدم
رومو برگردوندم دیدم تهیونگه
تهیونگ+یه نخ ب منم بده
فندکو گرفتم تا سیگارشو واسش روشن کنم
بعد چند ثانیه سکوت
تهیونگ+ نگفته بودی از اون شب چیزی یادته
*مگه تو گفتی؟
+مگه چیزی پرسیدی ازم تاحالا؟
*مگه باید میپرسیدم ازت تاحالا؟
+مسخرم میکنی؟
*نه بخدا دوست دارم با قافیه جواب بدم کلا
یه نگاه چپ چپی بهم انداخت
*به نظرم بیان کردن دوبارش اونم بعد سه سال مسخره بود و احتمال میدادم تو هم یادت نیاد
+هممم…واسه چی صبح به اون زودی فرار کردی؟
*چون به نظرم هیچیز منطقی و درست نبود اونجا واسه همین بودنمم درست نبود
-اخ اخ تنهایی؟کوفتتون نشد بدون من؟
جی هوپ بود که اومده بود پیشمون
سیگار و فندک رو دادم دستش
*گایز من خوابم میاد بهتره که برم شبتون بخیر
پوزخند تهیونگ رو دیدم ولی به روی خودم نیاوردم و فرار رو بر قرار ترجیح دادم
هولی شت همه چیز یادشه
ریدم تو شانسم رییییییدم
لایک و کامنت فراموش نشه💜
به مناسب خرید ماشینم همه رو به شام دعوت کردم
انجلینا و استفانی از غروب اومدن کمکم
و مری هم اعضای بلک پینک رو که تازه باهاشون دوست شده بود و دخترای خوبی هم بودن رو دعوت کرد.
جین سرشو گذاشت رو پام و گفت
_ نونا موهامو ناز کن
پرتش کردم اونور
* دیگه چی؟پاشو تا گازت نگرفتم
_سگ هار..آییش از خداتم باشه دست تو موهای خوشگل وورلد واید هندسام کنی
یه ملت ارزوشونه
زبونمو در اوردمو رفتم تو آشپزخونه
نامجون-کمک نمیخوای؟
لبخندی به فهمیدگی جنتلمن رو به روم زدم و بطری های مشروب و دادم دستش
*چرا میخوام،دمت گرم هیونگ اینارو ببر که بعد شام میچسبه دورهم.
تو حیاط دور میز نشسته بودیم و میخندیدیم.
یونگی یه آهنگ با گیتارش خوند و الحق که کیف کردیم
استفانی_ بیاید جرعت یا حقیقت!
هرکی یچیز گفت به پیشنهادش ولی نمیدونم چرا اخر تصمیم موافقت گرفتن.
من یخورده مست بودم که فکر کنم همه تو همین حال بودن
رزی-جونگکوک چه چیزی رو بیشتر از همه دوست داری؟
کوکی_بخدا که شیرموز
به جواب بچگونش خندیدم
وستا_مری چطوری با جیمین آشنا شدی؟
مری- خب من فنش بودم واقعا و اتفاقی تو شرکت پدر دیدمش و همه چیز یهویی اتفاق افتاد.
همه هووو میکردن و دست میزدن
جی هوپ-یونگی جرعت یا حقیقت؟
یونگی_جرعت
جی هوپ- یونگیییی مری مییییی
و بعد گفتن این حرفش پاشد و اومد پیش یونگی و مثلا خواست ببوستش
که با اه اه و ایش ایش همه مواجه شد
من که دیگه غش کرده بودم از دست کاراشون
لیسا_ا.ت جرعت یا حقیقت؟
*حقیقت
لیسا_تاحالا چندبار رابطه جنسی داشتی و از کدومشون بیشتر راضی بودی؟
مری قهقهه ای سرداد و با همون حالت مستی کشدار گفت _ککک ا.ت و رابطه..جنسی کککک عمرا لیسا عمرا کککک
*یبار تجربه ش کردم و اره راضی بودم
به جرعت میتونم بگم پشمای همه فرخورد
زیرچشمی به تهیونگ نگاه کردم که شرابش رو مزه میکرد و با حرف من پرید تو گلوش و به سرفه افتاد
مری_ کککک ا.ت خفه شو بابا تو همچیتو بهم میگی..امکان نداره کککک
جیمین-عزیزم تو مستی بیا تا ما بریم بخوابیم
شب همگی بخیر خوش بگذرونین عزیزان
و بعدش مری رو بلند کرد و مری هم با همون خنده ای که داشت به سمت داخل خونه رفتن
پاشدم تا یه نخ سیگار واسه خودم روشن کنم و قدم بزنم
تکیه داده بودم به دیوار و صدای قدم های کسیو شنیدم
رومو برگردوندم دیدم تهیونگه
تهیونگ+یه نخ ب منم بده
فندکو گرفتم تا سیگارشو واسش روشن کنم
بعد چند ثانیه سکوت
تهیونگ+ نگفته بودی از اون شب چیزی یادته
*مگه تو گفتی؟
+مگه چیزی پرسیدی ازم تاحالا؟
*مگه باید میپرسیدم ازت تاحالا؟
+مسخرم میکنی؟
*نه بخدا دوست دارم با قافیه جواب بدم کلا
یه نگاه چپ چپی بهم انداخت
*به نظرم بیان کردن دوبارش اونم بعد سه سال مسخره بود و احتمال میدادم تو هم یادت نیاد
+هممم…واسه چی صبح به اون زودی فرار کردی؟
*چون به نظرم هیچیز منطقی و درست نبود اونجا واسه همین بودنمم درست نبود
-اخ اخ تنهایی؟کوفتتون نشد بدون من؟
جی هوپ بود که اومده بود پیشمون
سیگار و فندک رو دادم دستش
*گایز من خوابم میاد بهتره که برم شبتون بخیر
پوزخند تهیونگ رو دیدم ولی به روی خودم نیاوردم و فرار رو بر قرار ترجیح دادم
هولی شت همه چیز یادشه
ریدم تو شانسم رییییییدم
لایک و کامنت فراموش نشه💜
۹.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.