🤍پارت ۱۸ پسر غریبه 🤍
🤍
ات:ولی مهم نیست میتونم فراموشش کنم .ولی آخه همش جلو چشممه
زبان شوگا
بعد رفتن ات با بچه ها تماس گرفتم
شوگا:سلام کوک
کوک:سلام
شوگا:کوجایین بیام
کوک........
شوگا:اوکی پنج دقیقه دیگه اونجام
شوگا:با سرعت رفتم رسیدم بهشون
سوار شید
جنی:خوب اول چی بخریم
شوگا:من به ات گفتم که یه دختری رو دوست دارم شبیه خودته بعد گفتم که خصوصیات خودت رو بگو بهم
جنی:وایییی خاک تو سرت نمیگی اونم دوست داره با این حرفش قلبش رو شکوندی اسکل
کوک:داداش گند زدی
شوگا:آره خودم میدونم ولی تو تولدش بهش میگم
جنی:اوکی حالا گفت چیا دوست داره واس تمش بگیریم
شوگا:خوب اون چیزای ساده و کیوت رو دوست داره
کوک:خوبه من یه جا رو میشناسم بریم از اونجا بگیریم
شوگا:باشه
پرش زمانی بعد خرید
جنی:وای عالی
کوک:حالا کجا تولد بگیریم
شوگا:من یه ویلا استخر دار دارم بریم اونجا
کوک:آره آره اون ویلاهه عالی
جنی:خوبه خوبه پس فردا تولد ات فردا بعد مدرسه بلافاصله میریم اونجا وسایل رو بزار توی ماشین بمونه
شوگا:اوکی
کوک:اصن یه زنگ به ات بزن ببین برای پس فردا چکارست سوتی ندی ها
جنی:نه بابا حواسم هست
جنی:سلام ات
شوگا:(اروم )بزار رو بلند گو
ات:سلام خوبی کجایی هنوز بیرونی
جنی:خوبم نه اومدم خونه
ات:آهان جانم
جنی:خواستم ببینم واسه پس فردا کار نداری میخوایم بریم ویلای یکی از بچه ها
ات:نمیدونم شاید بیام
جنی:شاید نداره باید بیای
ات:باشه
جنی:راستی چرا صدات اینجوری گریه کردی
ات:چ.چی نه بابا خخخ
جنی:باعش من میرم بخوابم کار نداری
ات:نه منم خوابم میاد خدافظ
جنی:خدافظ🤍
ات:ولی مهم نیست میتونم فراموشش کنم .ولی آخه همش جلو چشممه
زبان شوگا
بعد رفتن ات با بچه ها تماس گرفتم
شوگا:سلام کوک
کوک:سلام
شوگا:کوجایین بیام
کوک........
شوگا:اوکی پنج دقیقه دیگه اونجام
شوگا:با سرعت رفتم رسیدم بهشون
سوار شید
جنی:خوب اول چی بخریم
شوگا:من به ات گفتم که یه دختری رو دوست دارم شبیه خودته بعد گفتم که خصوصیات خودت رو بگو بهم
جنی:وایییی خاک تو سرت نمیگی اونم دوست داره با این حرفش قلبش رو شکوندی اسکل
کوک:داداش گند زدی
شوگا:آره خودم میدونم ولی تو تولدش بهش میگم
جنی:اوکی حالا گفت چیا دوست داره واس تمش بگیریم
شوگا:خوب اون چیزای ساده و کیوت رو دوست داره
کوک:خوبه من یه جا رو میشناسم بریم از اونجا بگیریم
شوگا:باشه
پرش زمانی بعد خرید
جنی:وای عالی
کوک:حالا کجا تولد بگیریم
شوگا:من یه ویلا استخر دار دارم بریم اونجا
کوک:آره آره اون ویلاهه عالی
جنی:خوبه خوبه پس فردا تولد ات فردا بعد مدرسه بلافاصله میریم اونجا وسایل رو بزار توی ماشین بمونه
شوگا:اوکی
کوک:اصن یه زنگ به ات بزن ببین برای پس فردا چکارست سوتی ندی ها
جنی:نه بابا حواسم هست
جنی:سلام ات
شوگا:(اروم )بزار رو بلند گو
ات:سلام خوبی کجایی هنوز بیرونی
جنی:خوبم نه اومدم خونه
ات:آهان جانم
جنی:خواستم ببینم واسه پس فردا کار نداری میخوایم بریم ویلای یکی از بچه ها
ات:نمیدونم شاید بیام
جنی:شاید نداره باید بیای
ات:باشه
جنی:راستی چرا صدات اینجوری گریه کردی
ات:چ.چی نه بابا خخخ
جنی:باعش من میرم بخوابم کار نداری
ات:نه منم خوابم میاد خدافظ
جنی:خدافظ🤍
۴.۶k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.