پارت یک :عشق و سرنوشت
گندم :با برخوردن نوری به چشمام چشمام رو باز کردم دیدم خورشید طلوع کرده و صبح شده بلند شدم و قدی کشیدم و یه نگاه به ساعت دیواری اتاقم کردم ساعت ۶ صبح بود و العان منو گیسو باید پاشیم بریم دانشگاه اصلا حوصله ی دانشگاه نداشتم و لی به هر زوری که بود خودم از روی تختم بلند کردم
و رفتم به سمت حموم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و خیلی سرحال از حموم اومدم بیرون
موهام رو خشک کردم و شونه زدم و بعد به
صورت تیغ ماهی دو طرفه ای بافتم و رفتم
به سمت اتاق گیسو درو باز کردم و دیدم
خیلی نازو کیوت رو ی میز مطالعه خوابش برده بود داشتم نگاش میکردم که ناگهانی یه برگه توجه من رو به خودش جلب کرد برش داشتم و خوب بهش نگاه کردم محتویات داخل اون برگه خیلی زیبا بود اون یه دخترو کشیده بود که یه لباس صورتی ساده اما
خوشگل کشیده بودش که خیلی توجهم
رو بهش جلب کرد یهو صدای پیام روی
گوشی گیسو اومد اروم گوشی رو برداشتم
و نگاهش کردم و دیدم دانشگاه امروز تعطیله و به گیسو نگاه کردم یه بوس
روی پیشونیش کاشتم و گفتم خوب
بخوابی خواهری و اروم برگه رو گذاشتم
سرجاش و رفتم به سمت اتاقم و چشمم
افتاد به پیانویی که اون گوشه بود
خیلی وقت بود همراه گیسو اهنگی نخونده
بودیم خیلی دلم میخواست یه دل سیر اواز
بخونم توی این چند وقت توی دانشگاه به گروهایی دونفره تقسیممون کردن و منو گیسو خداروشکر افتادیم توی گروه و لی باید
بیشتر از ۱۰ تا طرح به استادمون تحویل می دادیم و خیلی سرمون شلوغ بود که حتی
یک لحظه هم به فکر خوندن نبودیم
برای همین لروم رفتم سمت پیانو و شروع کردم به نواختن و شروع کردم به خوندن که
ناگهان یه صدایی پشت سرم شنیدم که داشت باهام همخونی میکرد دیدم گیسو
داره همرام میخونه پس خوشحال و پر انرژی شروع کردم به خوندن ادامه اهنگم تقریبا
۱۵ دقیقه با گیسو داشتیم بی وقفه میخوندیم و خیلی خوشحال بودیم
و رفتم به سمت حموم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و خیلی سرحال از حموم اومدم بیرون
موهام رو خشک کردم و شونه زدم و بعد به
صورت تیغ ماهی دو طرفه ای بافتم و رفتم
به سمت اتاق گیسو درو باز کردم و دیدم
خیلی نازو کیوت رو ی میز مطالعه خوابش برده بود داشتم نگاش میکردم که ناگهانی یه برگه توجه من رو به خودش جلب کرد برش داشتم و خوب بهش نگاه کردم محتویات داخل اون برگه خیلی زیبا بود اون یه دخترو کشیده بود که یه لباس صورتی ساده اما
خوشگل کشیده بودش که خیلی توجهم
رو بهش جلب کرد یهو صدای پیام روی
گوشی گیسو اومد اروم گوشی رو برداشتم
و نگاهش کردم و دیدم دانشگاه امروز تعطیله و به گیسو نگاه کردم یه بوس
روی پیشونیش کاشتم و گفتم خوب
بخوابی خواهری و اروم برگه رو گذاشتم
سرجاش و رفتم به سمت اتاقم و چشمم
افتاد به پیانویی که اون گوشه بود
خیلی وقت بود همراه گیسو اهنگی نخونده
بودیم خیلی دلم میخواست یه دل سیر اواز
بخونم توی این چند وقت توی دانشگاه به گروهایی دونفره تقسیممون کردن و منو گیسو خداروشکر افتادیم توی گروه و لی باید
بیشتر از ۱۰ تا طرح به استادمون تحویل می دادیم و خیلی سرمون شلوغ بود که حتی
یک لحظه هم به فکر خوندن نبودیم
برای همین لروم رفتم سمت پیانو و شروع کردم به نواختن و شروع کردم به خوندن که
ناگهان یه صدایی پشت سرم شنیدم که داشت باهام همخونی میکرد دیدم گیسو
داره همرام میخونه پس خوشحال و پر انرژی شروع کردم به خوندن ادامه اهنگم تقریبا
۱۵ دقیقه با گیسو داشتیم بی وقفه میخوندیم و خیلی خوشحال بودیم
۶.۸k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.