تفرقه..
تفرقه..
$$$$$$$$$$$$$$$
پارت²³
○فلش بک به دیروز(وقتی دنبی و سونهی رفتن خونه)○
ویو سونهی
وقتی رسیدیم خونه دنبی و گذاشتم تو اتاق روی تخت و رفتم تو هال..فکر کردم..به اینکه چی باعث شد دنبی یهو بیماریش گل کنه..چرا دنبی با ماشین رفت بود و با قطاری چیزی نرفته بود..به اینکه چطوری با یانگهی انقدر زود صمیمی شدم(واسه نویسنده هم سواله🤔) و از همه مهمتر..چرا فردا سههون(داداشش)میخواد بیاد سئول؟اونکه مدتیه رفته فرانسه..اینجور که از اوما شنیده بودم..قصد برگشت هم نداشت..چیشده که انقد یهویی میخواد بیاد سئول؟باز اگه میخواست بره آمریکا..باز یچیزی میگفتم واسه دیدن اوما و آبا داره میره..ولی تو فامیل ما کسی جز من سئول نیست..یعنی ممکنه بخاطر اون اومده باشه؟نه نه نه..اون قضیه که دوسال پیش حل شد..پس چرا داره میاد؟به هر بدبختی بود شب و صبح کردم فکر کنم نزدیک ۴ ساعت خوابیدم
تقریبا ساعت ۱۱ بود که دیدم دنبی هنوز خوابه..تا فرودگاه راه زیاد بود..سههون گفته بود هواپیماش ساعت ۱۲ و نیم فرود میاد..باید الانا راه میفتادم که ۱۲ فرودگاه باشم.۱۱ و ربع بلخره از خونه رفتم بیرون و با ماشین به سمت فرودگاه حرکت کردم حدود ۱۲ و بیستدقیقه رسیدم و رفتم نشستم رو یکی از صندلی های اونجا..هنوز واسم جای سوال بود که چرا بعد دوسال یهو از پاریس پاشده اومده سئول..یعنی واقعا بخاطر اونه؟
~ پرش زمانی ¹⁰ مین بعد ~
تو افکارم غرق بودم که شماره پرواز پاریس_سئول اعلام شد..حدود ۱۵ مین بعد بلخره اومد..
×سلام..چیشده که بعد از دوسال..اونم بعد از اون فاجعه..دوباره پاشدی از پاریس اومدی سئول؟
قیافهی اخموش و که دیدم فهمیدم خیلی خوشحال نیست..شایدم از دیدن من خوشحال نیست..چون ما هیچوقت رابطهی خوبی باهم نداشتیم..بلخره بعد یه نگاه عاقلاندرسفیه که برای من اندازهی ۱ سال گذشت منو قابل دونست که سلام کنه..
♧سلام..چخبر؟
با لحن خیلی سردی اینو پرسید..درسته هیچوقت باهم صمیمی نبودیم و مثل خیلی از خواهر و برادرها باهم خوب رفتار نمیکردیم..ولی....
☆
دوستان عزیزی که میاید این رو میخونید اگر دستتون نمیشکنه یه نظر هم بدید درموردش حتی در حد خوب بود یا بد بود چون میخوام بدونم
وایی چرا من اینجوریم فاخخ
اینم کم شد
$$$$$$$$$$$$$$$
پارت²³
○فلش بک به دیروز(وقتی دنبی و سونهی رفتن خونه)○
ویو سونهی
وقتی رسیدیم خونه دنبی و گذاشتم تو اتاق روی تخت و رفتم تو هال..فکر کردم..به اینکه چی باعث شد دنبی یهو بیماریش گل کنه..چرا دنبی با ماشین رفت بود و با قطاری چیزی نرفته بود..به اینکه چطوری با یانگهی انقدر زود صمیمی شدم(واسه نویسنده هم سواله🤔) و از همه مهمتر..چرا فردا سههون(داداشش)میخواد بیاد سئول؟اونکه مدتیه رفته فرانسه..اینجور که از اوما شنیده بودم..قصد برگشت هم نداشت..چیشده که انقد یهویی میخواد بیاد سئول؟باز اگه میخواست بره آمریکا..باز یچیزی میگفتم واسه دیدن اوما و آبا داره میره..ولی تو فامیل ما کسی جز من سئول نیست..یعنی ممکنه بخاطر اون اومده باشه؟نه نه نه..اون قضیه که دوسال پیش حل شد..پس چرا داره میاد؟به هر بدبختی بود شب و صبح کردم فکر کنم نزدیک ۴ ساعت خوابیدم
تقریبا ساعت ۱۱ بود که دیدم دنبی هنوز خوابه..تا فرودگاه راه زیاد بود..سههون گفته بود هواپیماش ساعت ۱۲ و نیم فرود میاد..باید الانا راه میفتادم که ۱۲ فرودگاه باشم.۱۱ و ربع بلخره از خونه رفتم بیرون و با ماشین به سمت فرودگاه حرکت کردم حدود ۱۲ و بیستدقیقه رسیدم و رفتم نشستم رو یکی از صندلی های اونجا..هنوز واسم جای سوال بود که چرا بعد دوسال یهو از پاریس پاشده اومده سئول..یعنی واقعا بخاطر اونه؟
~ پرش زمانی ¹⁰ مین بعد ~
تو افکارم غرق بودم که شماره پرواز پاریس_سئول اعلام شد..حدود ۱۵ مین بعد بلخره اومد..
×سلام..چیشده که بعد از دوسال..اونم بعد از اون فاجعه..دوباره پاشدی از پاریس اومدی سئول؟
قیافهی اخموش و که دیدم فهمیدم خیلی خوشحال نیست..شایدم از دیدن من خوشحال نیست..چون ما هیچوقت رابطهی خوبی باهم نداشتیم..بلخره بعد یه نگاه عاقلاندرسفیه که برای من اندازهی ۱ سال گذشت منو قابل دونست که سلام کنه..
♧سلام..چخبر؟
با لحن خیلی سردی اینو پرسید..درسته هیچوقت باهم صمیمی نبودیم و مثل خیلی از خواهر و برادرها باهم خوب رفتار نمیکردیم..ولی....
☆
دوستان عزیزی که میاید این رو میخونید اگر دستتون نمیشکنه یه نظر هم بدید درموردش حتی در حد خوب بود یا بد بود چون میخوام بدونم
وایی چرا من اینجوریم فاخخ
اینم کم شد
۳.۷k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.