فیک جیهوپ
فیک جیهوپ
پارت۲۳
___________________
هوپی لباساشو عوض کرد . یه تیشرت آبی و یه شلوار سفید ورزشی پوشید . رفت جلوی آینه موهاشو درست کرد و برگشت طرفم.
+چطور شدم
♤عالی ...کمال همنشینی با من روی تو اثر کرده ها
+نه بابا
♤بلع.خوشتیپ شدی
اومد طرفمو قلقلکم داد.
+ پس من خوشتیپ بودنو از تو یاد گرفتم ارع
♤ارع...وایی هوپی نکن
دست از قلقلک دادنم کشیدو بلندم کرد ...دستمو گرفت
و رفتیم پایین . دونفر دیگه هم به جمع شون اضافه شده بود .
رفتیم نشستیم مبل کناری خاتون هوپی دستشو دور شونم حلقه کرد و بیشتر به خودم نزدیکش کرد.
+خوش اومدین
÷ممنون ارباب
(علامت مامان جی هیون ﷼ علامت جی هیون <)
﷼< ممنون
+ات ...معرفی میکنم
با دستش دختره رو نشون داد و گفت:
+جی هیون
خانم کناریشو نشون داد:
+ آنا مادر جی هیون
♤خوشبختم از آشناییتون
جی هیون با یه نگاه عصبی گفت:
< همچنین 😒
﷼ خوشبختم ( تمسخر)🙄
وا فک کنم کلا خانوادگی اینجورین 😑
< پس دختری که با ارباب ازدواج کرده تویی
♤ ارع ...مشکلیه
میخواست جوابمو بده که خدمتکار اومد صدامون زد که بریم شام. بلند شدیم رفتیم سمت میز هوپی منو نشوند پیش خودش .
شروع کردیم به خوردن.که جی هیون گفت:
< ارباب ....میشه فردا بریم بیرون دوتایی
+نه
جی هیون که خیط شده بود گفت :
< چرا؟
+ چون دوس دارم پیش ات بمونم
جی هیون برگشت طرف منو گفت:
< پیش ات ..باشه.
پارت۲۳
___________________
هوپی لباساشو عوض کرد . یه تیشرت آبی و یه شلوار سفید ورزشی پوشید . رفت جلوی آینه موهاشو درست کرد و برگشت طرفم.
+چطور شدم
♤عالی ...کمال همنشینی با من روی تو اثر کرده ها
+نه بابا
♤بلع.خوشتیپ شدی
اومد طرفمو قلقلکم داد.
+ پس من خوشتیپ بودنو از تو یاد گرفتم ارع
♤ارع...وایی هوپی نکن
دست از قلقلک دادنم کشیدو بلندم کرد ...دستمو گرفت
و رفتیم پایین . دونفر دیگه هم به جمع شون اضافه شده بود .
رفتیم نشستیم مبل کناری خاتون هوپی دستشو دور شونم حلقه کرد و بیشتر به خودم نزدیکش کرد.
+خوش اومدین
÷ممنون ارباب
(علامت مامان جی هیون ﷼ علامت جی هیون <)
﷼< ممنون
+ات ...معرفی میکنم
با دستش دختره رو نشون داد و گفت:
+جی هیون
خانم کناریشو نشون داد:
+ آنا مادر جی هیون
♤خوشبختم از آشناییتون
جی هیون با یه نگاه عصبی گفت:
< همچنین 😒
﷼ خوشبختم ( تمسخر)🙄
وا فک کنم کلا خانوادگی اینجورین 😑
< پس دختری که با ارباب ازدواج کرده تویی
♤ ارع ...مشکلیه
میخواست جوابمو بده که خدمتکار اومد صدامون زد که بریم شام. بلند شدیم رفتیم سمت میز هوپی منو نشوند پیش خودش .
شروع کردیم به خوردن.که جی هیون گفت:
< ارباب ....میشه فردا بریم بیرون دوتایی
+نه
جی هیون که خیط شده بود گفت :
< چرا؟
+ چون دوس دارم پیش ات بمونم
جی هیون برگشت طرف منو گفت:
< پیش ات ..باشه.
۶.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.