عشق غرق در نفرت پارت ۴
ب ا.ت:ا.ت لطفا…تو نمیدونی اون کیه نمیشناسیش
ا.ت: میشه لطفا بری
ب ا.ت:ا.ت لطفا
ا.ت:مگه کری؟میخوای صدامو ببرم بالا؟
ب ا.ت:باشه هر جور راحتی ولی وقتی گند خورد به زندگیت حرفای من یادت میاد!
ا.ت:اره اره
جئون:عزیزم فکر کنم میتونیم ازشون خداحافظی کنیم و بریم مگه نه؟
ا.ت:باشه بریم
دستش رو توی دست مردش گذاشت
(خب دیگه مثلا خدافظی کردن:گشادیم میشه😂)
جئون در رو برای پرنسسش باز کرد:بفرمایید
خندیدن و سوار شدن
مرد هر لحظه سرعتشو بیشتر میکرد دختر ک نگران شده بود پرسید:یا آقای جئون داری چیکار میکنی؟(خنده)
جئون:بنظرت؟
ا.ت:بنظرم چی؟
جئون:هیچی هیچی
سکوت فضاشون رو پر کرد
بعد از مدتی رسیدند
مرد پیاده شد و رفت به سمت داخل
دختر عصبی شد:چی؟کجا رفت؟چرا در باز نکرد
پیاده شد و به سمت داخل رفت
دختر لباسش رو بالا گرفت و به سمت در خونه حرکت کرد:فکر کردی داری چیکار میکنی جونگکوک؟
جئون:جئون
ا.ت:چی؟
جئون:جئون!از این به باید بگی جئون
ا.ت:چی داری میگی واسه خودت دیوونه شدی؟
ا.ت: میشه لطفا بری
ب ا.ت:ا.ت لطفا
ا.ت:مگه کری؟میخوای صدامو ببرم بالا؟
ب ا.ت:باشه هر جور راحتی ولی وقتی گند خورد به زندگیت حرفای من یادت میاد!
ا.ت:اره اره
جئون:عزیزم فکر کنم میتونیم ازشون خداحافظی کنیم و بریم مگه نه؟
ا.ت:باشه بریم
دستش رو توی دست مردش گذاشت
(خب دیگه مثلا خدافظی کردن:گشادیم میشه😂)
جئون در رو برای پرنسسش باز کرد:بفرمایید
خندیدن و سوار شدن
مرد هر لحظه سرعتشو بیشتر میکرد دختر ک نگران شده بود پرسید:یا آقای جئون داری چیکار میکنی؟(خنده)
جئون:بنظرت؟
ا.ت:بنظرم چی؟
جئون:هیچی هیچی
سکوت فضاشون رو پر کرد
بعد از مدتی رسیدند
مرد پیاده شد و رفت به سمت داخل
دختر عصبی شد:چی؟کجا رفت؟چرا در باز نکرد
پیاده شد و به سمت داخل رفت
دختر لباسش رو بالا گرفت و به سمت در خونه حرکت کرد:فکر کردی داری چیکار میکنی جونگکوک؟
جئون:جئون
ا.ت:چی؟
جئون:جئون!از این به باید بگی جئون
ا.ت:چی داری میگی واسه خودت دیوونه شدی؟
۲.۹k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.