خوناشام پارت۹

ب:اگه پیداشون نکنید آقای رییس به فا.ک میده مون. ب خصوص اون دختر خوشگله رو باید پیدا کنیم.
بقیه:چشم قربان
ب:شما از این ور برید شما از اون ور شما از این یکی ور و... باید پیداشون کنیم فهمیدید؟
بقیه:بله
ب:خوبه، برید برید
.
.
.
.
راوی
مایا و کوریا با سرعت اما با صدای خیلی آروم از اونجا دور میشدن.که یهو چند تا از اونا رد شد
.
با صدای خیلی آروم:
_بیا این زیر
+اومدم، اومدم
.
راوی
همه با چراغ قوه دنبال این دو تا دختر بودن. یکی از اون افراد چراغ قوه رو به سمت اینا گرفت.ماریا با دستش دهنشو بست.اون فرد داشت نزدیک تر میشد نزدیک و نزدیک تر
تا اینکه....

این داستان ادامه دارد...

بچه ها ببخشید خیلی سرم شلوغه این روزا ببخشید میدونم خیلی کم گذاشتم ولی دفعه بعد دو پارتو باهم میزارم☺️

شرط پارت بعدی
۲۰لایک
۱۰کامنت

🌟لاویو🌟