خواهربرادری part 12
خواهربرادری
Part12
مامان:دخترم حالت خوبه؟(با نگرانی)
هایون:بله مامان حالم خوبه
جیمین: خنگول دیگه لازم نیست واسم کار کنی مث اینکه یکی اینجا از کار زیاد فشارش افتاده
هایون:تو یکی خفه هرچی میکشم از دست تو میکشم. نمیگفتی هم کاری نمیکردم
جونگ کوک:بسه دیگه عین سگ و گربه میپرین بهم
جی هوپ:حالت چطوره فسقلی
هایون:..........(ناراحت و عصبی)
جی اوپ:تحویل نمیگیری مارو
هایون:از دستت ناراحتم
جی هوپ:اوخی چرا فندق من؟
هایون:گذاشتی رفتی تازه بهم زنگم نزدی
جی هوپ:(خنده)خب کوچولو کار داشتم
هایون:به من مربوط نیس
جیمین:اَه بس کنید این عن بازی هارو هایون دوساعت دیگه مرخص میشی
هایون:خ چیکار کنم؟
جیمین:(پوکر فیس)
پرش زمانی ۲ ساعت بعد(خونه)
مامان:خب بچها میخام یچی بتون بگم
هایون:دارم میمیمرم از کنجکاوی
جیمین:موافقم
جونگ کوک:دارم جر میخورم بگو دیگه مامانننن
مامان:خب باشه منو باباتون داریم میریم سفر کاری دو هفته ای اونجا هستیم امشب هم راه میفتیم
هایون:واقعا؟چراااا(ناراحت)
مامان:خب عزیزم کاریه داداشات حواسشون بهت هست
هایون:کی؟؟؟ایناااا؟اینا میخان منو بندازن بیرون از خونه بعد شما میگی حواسشون هست؟؟؟؟
جیمین:از این به بعد همینکار و میکنیم که قدر مارو بدونی
هایون:(اداشو دراورد)
جی هوپ:بسه دیگه بچها
مامان:خب دیگه بحثی نبینم
جونگ کوک:چشم
مامان:آفرین پسرم
جیمین_جی هوپ_هایون رو به جونگ کوک:(چپ چپ نگاه کردن)
جونگ کوک:هایون الان با چشماش میخورتم
هایون:اوپا جونم تو یکی خفه شو
مامان:عع عع هایون درست صحت کن
هایون:خب زر زیاد میزنه
پرش زمانی شب
بابا:خب بچها ما دیگه داریم میریم حواستون بخودتون باشه
هایون:چشم بابا
مامان:خدافظ بچها
بچها:خدافظ
و.......رفتن
پرش زمانی چهارسال بعد
هایون ویو
چهارسال پیش مامان بابای من تو راه تصادف کردن و مردن چند ماه بعد جی هوپ رفت خارج ینی نیویورک بعد دوسال فهمیدم جیمین و جونگ کوک شدن مافیا...مافیایی که هیچ کی تاحالا ندیدشون و باند جونگ کوک بلک تایگر اسمشه باند جیمین بلک بر
بلک تایگر(ببر سیاه)بلک بر(خرس سیاه)
دوتاشو جدا عن ولی باهم همکاری داشتن
من هم از دستشون فرار کردم اومدم پاریس البته با لونا(دوست صمیمیش تو کره)که بلایی سرش نیارن و من تنها نباشم والان من ۲۱ سالمه با لونا و سگم بومر زندگی میکنم
ادامه پارت بعد
Part12
مامان:دخترم حالت خوبه؟(با نگرانی)
هایون:بله مامان حالم خوبه
جیمین: خنگول دیگه لازم نیست واسم کار کنی مث اینکه یکی اینجا از کار زیاد فشارش افتاده
هایون:تو یکی خفه هرچی میکشم از دست تو میکشم. نمیگفتی هم کاری نمیکردم
جونگ کوک:بسه دیگه عین سگ و گربه میپرین بهم
جی هوپ:حالت چطوره فسقلی
هایون:..........(ناراحت و عصبی)
جی اوپ:تحویل نمیگیری مارو
هایون:از دستت ناراحتم
جی هوپ:اوخی چرا فندق من؟
هایون:گذاشتی رفتی تازه بهم زنگم نزدی
جی هوپ:(خنده)خب کوچولو کار داشتم
هایون:به من مربوط نیس
جیمین:اَه بس کنید این عن بازی هارو هایون دوساعت دیگه مرخص میشی
هایون:خ چیکار کنم؟
جیمین:(پوکر فیس)
پرش زمانی ۲ ساعت بعد(خونه)
مامان:خب بچها میخام یچی بتون بگم
هایون:دارم میمیمرم از کنجکاوی
جیمین:موافقم
جونگ کوک:دارم جر میخورم بگو دیگه مامانننن
مامان:خب باشه منو باباتون داریم میریم سفر کاری دو هفته ای اونجا هستیم امشب هم راه میفتیم
هایون:واقعا؟چراااا(ناراحت)
مامان:خب عزیزم کاریه داداشات حواسشون بهت هست
هایون:کی؟؟؟ایناااا؟اینا میخان منو بندازن بیرون از خونه بعد شما میگی حواسشون هست؟؟؟؟
جیمین:از این به بعد همینکار و میکنیم که قدر مارو بدونی
هایون:(اداشو دراورد)
جی هوپ:بسه دیگه بچها
مامان:خب دیگه بحثی نبینم
جونگ کوک:چشم
مامان:آفرین پسرم
جیمین_جی هوپ_هایون رو به جونگ کوک:(چپ چپ نگاه کردن)
جونگ کوک:هایون الان با چشماش میخورتم
هایون:اوپا جونم تو یکی خفه شو
مامان:عع عع هایون درست صحت کن
هایون:خب زر زیاد میزنه
پرش زمانی شب
بابا:خب بچها ما دیگه داریم میریم حواستون بخودتون باشه
هایون:چشم بابا
مامان:خدافظ بچها
بچها:خدافظ
و.......رفتن
پرش زمانی چهارسال بعد
هایون ویو
چهارسال پیش مامان بابای من تو راه تصادف کردن و مردن چند ماه بعد جی هوپ رفت خارج ینی نیویورک بعد دوسال فهمیدم جیمین و جونگ کوک شدن مافیا...مافیایی که هیچ کی تاحالا ندیدشون و باند جونگ کوک بلک تایگر اسمشه باند جیمین بلک بر
بلک تایگر(ببر سیاه)بلک بر(خرس سیاه)
دوتاشو جدا عن ولی باهم همکاری داشتن
من هم از دستشون فرار کردم اومدم پاریس البته با لونا(دوست صمیمیش تو کره)که بلایی سرش نیارن و من تنها نباشم والان من ۲۱ سالمه با لونا و سگم بومر زندگی میکنم
ادامه پارت بعد
۱۱.۲k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.