Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part19
(میکائل)
رفتم فروشگاه اون پسره هول ک داشت لوازم هایی فروشگاه رو لیست میکرد تا منو دید امد طرفم
امیرعلی:سلام
میکائل:سلام
امیرعلی: چرا شما امدین شیرین نیستش؟
میکائل: شیرین خانوم(با اخم میگه)
رفتم از تو یخچال دوتا نوشابه و دوتا کیک ورداشتم و رفتم ک لیست کنه
امیرعلی:همینا
میکائل:اوم
لیست ک کرد رفت جای قفسه ها ک رفتم پیشش و چسبوندمش به قفسه ها
امیرعلی: اتفاقی افتاده؟
میکائل: شیرین از اون دخترا ک فکر میکنی نیست
امیرعلی: چی میگی تو حالت خوبه؟
میکائل: من میدونم تو اون مغز کثیفت چی میگذره اگر ادم بودی و شیرین میخواستی خودم براتون پا پیش میزاشتم ولی ذهنت و جاهایی دیگت اینو نمگه
امیرعلی: به توچه ک میخوام با شیرین چیکار کنم
میکائل:خیلی به من ربط داره اون پرستار منه و اینک میدونی من روی زنا و دخترا حساسم
(میکائل مثلا اینجوری اگه دختری یا زنی بد باشه نباید بهش بی احترامی کنی و احترام زیاد روی زنا داره)
امیرعلی: چیکار کنم الان؟
شیرین: قلبت وذهنت میگه ک شیرین دوست نداری ولی جای دیگشو دوست داری ک اشتباه میکنی و این یعنی تو باید ازش دور بشی
امیرعلی: چشم
ولش کردم و رفتم تو اتاقم دیدم صدای شیرین نمیومد دوسه بار صداش زدم ک دیدم خبری ازش نیست رفتم تو اتاقم ک دیدم خوابیده پتو رو روش انداختم و بالایی سرش نشستم
(شیرین)
چشم هامو باز کردم و با قیافه میکائل روبرو شدم ک جا خوردم
میکائل: وقت خواب بخیر
شیرین: ببخشید خوابم برد
چشم هامو روهم مالیدم(همون اونجوری ک خیلی کیوته)
میکائل: دیشب ک بیدار نشدی الانم ک ساعت ۱۲ ظهره
شیرین: نه بابا چقدر خوابیدم
میکائل: اوم و الانم من نهار میخوام
شیرین: الان درست میکنم ولی قبلش باید یک حموم برم
میکائل:برو
Part19
(میکائل)
رفتم فروشگاه اون پسره هول ک داشت لوازم هایی فروشگاه رو لیست میکرد تا منو دید امد طرفم
امیرعلی:سلام
میکائل:سلام
امیرعلی: چرا شما امدین شیرین نیستش؟
میکائل: شیرین خانوم(با اخم میگه)
رفتم از تو یخچال دوتا نوشابه و دوتا کیک ورداشتم و رفتم ک لیست کنه
امیرعلی:همینا
میکائل:اوم
لیست ک کرد رفت جای قفسه ها ک رفتم پیشش و چسبوندمش به قفسه ها
امیرعلی: اتفاقی افتاده؟
میکائل: شیرین از اون دخترا ک فکر میکنی نیست
امیرعلی: چی میگی تو حالت خوبه؟
میکائل: من میدونم تو اون مغز کثیفت چی میگذره اگر ادم بودی و شیرین میخواستی خودم براتون پا پیش میزاشتم ولی ذهنت و جاهایی دیگت اینو نمگه
امیرعلی: به توچه ک میخوام با شیرین چیکار کنم
میکائل:خیلی به من ربط داره اون پرستار منه و اینک میدونی من روی زنا و دخترا حساسم
(میکائل مثلا اینجوری اگه دختری یا زنی بد باشه نباید بهش بی احترامی کنی و احترام زیاد روی زنا داره)
امیرعلی: چیکار کنم الان؟
شیرین: قلبت وذهنت میگه ک شیرین دوست نداری ولی جای دیگشو دوست داری ک اشتباه میکنی و این یعنی تو باید ازش دور بشی
امیرعلی: چشم
ولش کردم و رفتم تو اتاقم دیدم صدای شیرین نمیومد دوسه بار صداش زدم ک دیدم خبری ازش نیست رفتم تو اتاقم ک دیدم خوابیده پتو رو روش انداختم و بالایی سرش نشستم
(شیرین)
چشم هامو باز کردم و با قیافه میکائل روبرو شدم ک جا خوردم
میکائل: وقت خواب بخیر
شیرین: ببخشید خوابم برد
چشم هامو روهم مالیدم(همون اونجوری ک خیلی کیوته)
میکائل: دیشب ک بیدار نشدی الانم ک ساعت ۱۲ ظهره
شیرین: نه بابا چقدر خوابیدم
میکائل: اوم و الانم من نهار میخوام
شیرین: الان درست میکنم ولی قبلش باید یک حموم برم
میکائل:برو
۸.۵k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.