دیگه دوست نیستیم چون...
دیگه دوست نیستیم چون...
فیک جونگکوک
پارت۱۵
اماده شدم و با کوک سوار ماشین شدیم
وقتی پیاده شدم دیدم اومدیم دریاچه کوک دستمو گرفت و برد کنار دریاچه و نشستیم که گفت: یادته چند سال پیش در مورد عشق از من یه چندتا سوال پرسیدی
گفتم: اره مگه چطور؟
گفت: اون دوستم که بهت گفتم هنوز دوستمه و احساساتم نسبت بهش هنوز وجود داره
گفتم: چرا خودتو اذیت میکنی بهش بگو
گفت: اخه نمیشه شاید قبول نکنه و دوستیمون هم به هم بخوره
گفتم: فقط بهش بگو
بعد رفتبم و نهار خوردیم
برش زمانی به شب:
کوک گفت: به هانا زنگ بزن بیاد اینجا شام بخوریم
گفتم: باشه
مکالمه هانا می یونگ:
می یونگ
هانا کوک میگه شب بیا خونه کوک تا باهم شام بخوریم
هانا
باشه الان میام
با کوک داشتیم فیلم میدیدیم که زنگ در زده شد رفتم و...
فیک جونگکوک
پارت۱۵
اماده شدم و با کوک سوار ماشین شدیم
وقتی پیاده شدم دیدم اومدیم دریاچه کوک دستمو گرفت و برد کنار دریاچه و نشستیم که گفت: یادته چند سال پیش در مورد عشق از من یه چندتا سوال پرسیدی
گفتم: اره مگه چطور؟
گفت: اون دوستم که بهت گفتم هنوز دوستمه و احساساتم نسبت بهش هنوز وجود داره
گفتم: چرا خودتو اذیت میکنی بهش بگو
گفت: اخه نمیشه شاید قبول نکنه و دوستیمون هم به هم بخوره
گفتم: فقط بهش بگو
بعد رفتبم و نهار خوردیم
برش زمانی به شب:
کوک گفت: به هانا زنگ بزن بیاد اینجا شام بخوریم
گفتم: باشه
مکالمه هانا می یونگ:
می یونگ
هانا کوک میگه شب بیا خونه کوک تا باهم شام بخوریم
هانا
باشه الان میام
با کوک داشتیم فیلم میدیدیم که زنگ در زده شد رفتم و...
۳.۱k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.