به مافیا نباید عاشق شه ولی....
به مافیا نباید عاشق شه ولی....
این همون چیزی بود که ازم میخواستی
+ولی تو قبول نکردی حتی اجازه ندادی که برات توضیح بدم نذاشتی بگم بهم چی گفته فقط بهم تهمت زدی از نظر تو من یه جاسوسم پس چرا جاسوس پدرتو ول نمیکنی بری پی زندگیت؟(گریه)
×ات غلط کردم دست خودم نبود اسمش که میاد عصبی میشم نمیتونم خودمو کنترل کنم ترو خدا ببخش منو من دوست دارم لعنتی وگرنه نمیومدم دنبالت من تاحالا به پای کسی نیوفتاده بودم نمیدونم چیکار میکنی که اینطوری جذبت شدم ....ات من واقعا دوست دارم تروخدا نرو (گریه)
ویو ات:وقتی دیدم داره گریه میکنه دیگه نتونستم طاقت بیارم نمیتونستم گریه کردنشو ببینم و شروع به بو*سیدنش کردم.
ویو جیمین:داشتم حرف میزدم که یهو لباش روی لبام کوبیده شد اول شوکه شده بودم ولی بعدش همراهی کردم تا اینکه هردومون نفس کم آووردیم و جدا شدیم
+دیگه گریه نکن
×توهم دیگه از پیشم نرو (بغلش کرد)
*حسودی چیه دارم میرقصم**
+جیمین من دیگه طاقت ندارم
این همون چیزی بود که ازم میخواستی
+ولی تو قبول نکردی حتی اجازه ندادی که برات توضیح بدم نذاشتی بگم بهم چی گفته فقط بهم تهمت زدی از نظر تو من یه جاسوسم پس چرا جاسوس پدرتو ول نمیکنی بری پی زندگیت؟(گریه)
×ات غلط کردم دست خودم نبود اسمش که میاد عصبی میشم نمیتونم خودمو کنترل کنم ترو خدا ببخش منو من دوست دارم لعنتی وگرنه نمیومدم دنبالت من تاحالا به پای کسی نیوفتاده بودم نمیدونم چیکار میکنی که اینطوری جذبت شدم ....ات من واقعا دوست دارم تروخدا نرو (گریه)
ویو ات:وقتی دیدم داره گریه میکنه دیگه نتونستم طاقت بیارم نمیتونستم گریه کردنشو ببینم و شروع به بو*سیدنش کردم.
ویو جیمین:داشتم حرف میزدم که یهو لباش روی لبام کوبیده شد اول شوکه شده بودم ولی بعدش همراهی کردم تا اینکه هردومون نفس کم آووردیم و جدا شدیم
+دیگه گریه نکن
×توهم دیگه از پیشم نرو (بغلش کرد)
*حسودی چیه دارم میرقصم**
+جیمین من دیگه طاقت ندارم
۵.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.