دلم عصرانه را در سبزی جان

دلم عصرانه را در سبزیِ جان
دلم لبخند های زیر باران
دلم ققنوس های مانده در برف
دلم پرواز میخواهد
دلم لبخند تاکستان
دلم رقص در بستان
دلم حس طراوت در گلستان
دلم مواجیِ دریای عمان میخواهد
دلم من باشم و او دست در دست
دلم من باشم و احوالِ سرمست
دلم اغوشِ نور میخواهد
این دلِ بیچاره گاهی ،
اوازِ دهلی انچنان از دور میخواهد...

#راحمه_اکبری
دیدگاه ها (۱)

ای کاش فقط بعد از تو مرگ مرا بغل بگیردوقتی که میدانم این اند...

رَدِ پای قدم هایت را روی برف های نشسته در خیابان نظاره گر شد...

سمت هر گلی نمیروندپروانه ها شاید ، شاعرند !گاهی آرام و گاهی ...

می‌نویسم برایِ اوکسی که نا امیدانه دوستش دارم امیدوارانه می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط