شکاف p10
از تو کیفم تراول هارو بیرون آوردم و بعد از شمارش بهش دادم
قبل از رفتن پرسیدم:
_تو خریدار هم هستی؟...یا فقط برای فروشش بین معتاد ها میای اینجا
یه طرف لبش رفت بالا:
_چیه میخوای همونایی که بهت فروختم رو بهم بفروشی؟
_نه ...الان هیچی ندارم...ولی ممکنه هفته ی بعد با دست پر بیام...حالا بگو خریدار هستی یا نه؟
جواب داد:
_من که فقط زیر دست رئیسم کار میکنم...هر موادی هم نمیتونم بدون اجازه اون بخرم یا بفروشم....اگه فروشنده ای باید بریم پیش رئیسم تا اون کیفیتش رو تایید کنه
چشمام با شنیدن کلمه ی رئیس برق زد
داشتم پله پله به اون بالایی ها نزدیک میشدم
_باشه پس منتظر باش
سر کوچه پیتر وایسا بود ...سوار ماشینش شدم
_چطور پیش رفت؟
_خوب بود...جنس رو گرفتم الان دیگه همه چیز بستگی به تو داره
با اطمینان سرشو تکون داد و ماشین رو روشن کرد:
_نگران نباش
چند روز گذشت و تو این مدت خبری از پیتر نبود....تو این مدت دیوید رو به زندان منتقل کردن ولی هنوز تحقیق راجب پرونده رو ادامه میدادن
سر کلاس بودم که با روشن شدن صفحه گوشیم چشمم بهش خورد:
_جنس ها آمادس ، ساعت ۵ جلو دانشگاهم
لبخندی از رضایت زدم و گوشیم رو گذاشتم تو کیفم
مثل همیشه رأس ساعت جلوی ورودی دانشگاه بود سوار شدم و بلافاصله با هیجان پرسیدم:
_چیشد؟ آماده شدن؟ مطمئنی نمیشه تشخیصش داد؟
خندید و دستاشو آورد بالا:
_یواش یواش...چه خبره ...با اینکه بدل کردن مواد مخدر چیزی نیست که بشه بهش افتخار کرد ولی چون برات مهمه همینجوری که نمیتونم بهت بگم ...چی به من میماسه؟
به چشمای شوخش نگاه کردم ...خودم رو جلو کشیدم و بوسه ای رو گونش گذاشتم
لباش کش اومدن:
_اهاااا این شد یه چیزی....از این به بعد یادم باشه واسه هر چیزی یه بوسه ازت بخوام
خندیدم و زدم رو پام:
_اذیت نکن دیگه بگو...جنسا کو؟
از تو داشبورد مشنبای مشکی ای رو درآورد و رو پام گذاشت
_این هم از امانتی شما....یه جوری اون ۴۵۰ گرم مواد رو دادم با یه سری آرد و گچ مخلوط کنن که شد یک
۹۰۰ گرم هروئین ی اعلا.....مطمئنم اونقدر حرفه ای روش کار شده که هیچ تولید کننده ی مواد مخدری نتونه نا خالصیش رو تشخیص بدم
با ذوق دستامو بهم کوبیدم:
_وای باورم نمیشه ...تو معرکه ای
لبخندی بهم زد:
_حاضرم جونمم برات بدم عزیزم.....ولی خیلی حواست باشه این مسیری که توش داری پا میزاری خیلی خطرناکه
قبل از رفتن پرسیدم:
_تو خریدار هم هستی؟...یا فقط برای فروشش بین معتاد ها میای اینجا
یه طرف لبش رفت بالا:
_چیه میخوای همونایی که بهت فروختم رو بهم بفروشی؟
_نه ...الان هیچی ندارم...ولی ممکنه هفته ی بعد با دست پر بیام...حالا بگو خریدار هستی یا نه؟
جواب داد:
_من که فقط زیر دست رئیسم کار میکنم...هر موادی هم نمیتونم بدون اجازه اون بخرم یا بفروشم....اگه فروشنده ای باید بریم پیش رئیسم تا اون کیفیتش رو تایید کنه
چشمام با شنیدن کلمه ی رئیس برق زد
داشتم پله پله به اون بالایی ها نزدیک میشدم
_باشه پس منتظر باش
سر کوچه پیتر وایسا بود ...سوار ماشینش شدم
_چطور پیش رفت؟
_خوب بود...جنس رو گرفتم الان دیگه همه چیز بستگی به تو داره
با اطمینان سرشو تکون داد و ماشین رو روشن کرد:
_نگران نباش
چند روز گذشت و تو این مدت خبری از پیتر نبود....تو این مدت دیوید رو به زندان منتقل کردن ولی هنوز تحقیق راجب پرونده رو ادامه میدادن
سر کلاس بودم که با روشن شدن صفحه گوشیم چشمم بهش خورد:
_جنس ها آمادس ، ساعت ۵ جلو دانشگاهم
لبخندی از رضایت زدم و گوشیم رو گذاشتم تو کیفم
مثل همیشه رأس ساعت جلوی ورودی دانشگاه بود سوار شدم و بلافاصله با هیجان پرسیدم:
_چیشد؟ آماده شدن؟ مطمئنی نمیشه تشخیصش داد؟
خندید و دستاشو آورد بالا:
_یواش یواش...چه خبره ...با اینکه بدل کردن مواد مخدر چیزی نیست که بشه بهش افتخار کرد ولی چون برات مهمه همینجوری که نمیتونم بهت بگم ...چی به من میماسه؟
به چشمای شوخش نگاه کردم ...خودم رو جلو کشیدم و بوسه ای رو گونش گذاشتم
لباش کش اومدن:
_اهاااا این شد یه چیزی....از این به بعد یادم باشه واسه هر چیزی یه بوسه ازت بخوام
خندیدم و زدم رو پام:
_اذیت نکن دیگه بگو...جنسا کو؟
از تو داشبورد مشنبای مشکی ای رو درآورد و رو پام گذاشت
_این هم از امانتی شما....یه جوری اون ۴۵۰ گرم مواد رو دادم با یه سری آرد و گچ مخلوط کنن که شد یک
۹۰۰ گرم هروئین ی اعلا.....مطمئنم اونقدر حرفه ای روش کار شده که هیچ تولید کننده ی مواد مخدری نتونه نا خالصیش رو تشخیص بدم
با ذوق دستامو بهم کوبیدم:
_وای باورم نمیشه ...تو معرکه ای
لبخندی بهم زد:
_حاضرم جونمم برات بدم عزیزم.....ولی خیلی حواست باشه این مسیری که توش داری پا میزاری خیلی خطرناکه
۴.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.