*عشق و خوشی اندازه 1 اپسیلون*پارت3
موقع مرحله آخر بود یعنی هر کسی زود تر از هزار تو رد میشد و به جام سه قهرمان میرسید برنده بود! خودمو آماده کرده بودم تا مواظب اتفاقات باشم طبق پیشگویی های کتاب نباید میزاشتم کسی از آینده به این مرحله بیاد و نزاره سدریک با هری به اون قبرستون بره .وقتی داشتم هری را تماشا میکردن که داشت به سدریک وقتی زمین هزار تو داشت اونو میبلعید کمک میکرد.قربون صدقش میرفتم.
آخی آخه تو ببین چه هریم مهربونه قربونش برم. داشت گریم میگرفت چقدر سخته که میدونی ی نفر جلوی روت قراره بمیره ولی نمیتونی کمکش کنی!
خرچ خرچ......بلاخره اومد !فرزند ولدمورت کسی که میاد تا نزاره سدریک همراه هری به قبرستون بره!!
_اوه ...سلام دلفی تعطیلات چطور بود؟
+چی تو اسم منو از کجا بلدی؟
_فکر کردی میزارم زمان را دست کاری کنی؟اکسپلیارموس
+استوپفای ،فکر کردی با این طلسم پیش پا افتاده میتونی شکستم بدی؟
_اینروات،(ورد از بین بردن استوپفای) واو پس بعد این ها همه اتفاقات کسل کننده ی مبارز واقعی پیدا کردم.
+ بیریکابیندو(طلسم بسته شدن شخص با طناب)
_پروتگو مگزیما(طلسم محافظت در برابر افسون ها)، واو دیگه داره خیلی برام خسته کننده میشه دلفی نظرت چیه یکم هیجان بدیم؟
+اوهوم، منم موافقم.
_کروشیو(طلسم شکنجه گر)
+اییی..... لعنتی.... بس کن
_اوه متاسفم دلفی درد بکش ،آره همونطور که پدرت خانوادمو زجر کش کرد عوضی!
همینطوری که دلفی درد میکشید جیباشو گشتم.
_واو ی زمان برگردون! بزار ببینم
زمان برگردون را گردن دلفی انداختم و به ی زمان خیلی دور تنظیمش کردم قبل از اینگه دلفی ناپدید شه زمان برگردون را شکوندم تا توی زمان گیر بیفته !
اوه چی فکر کردین من ی دختر مظلومم؟ نه من اکه کسی باهام در بیافته سالم نمیمونه.
آخی آخه تو ببین چه هریم مهربونه قربونش برم. داشت گریم میگرفت چقدر سخته که میدونی ی نفر جلوی روت قراره بمیره ولی نمیتونی کمکش کنی!
خرچ خرچ......بلاخره اومد !فرزند ولدمورت کسی که میاد تا نزاره سدریک همراه هری به قبرستون بره!!
_اوه ...سلام دلفی تعطیلات چطور بود؟
+چی تو اسم منو از کجا بلدی؟
_فکر کردی میزارم زمان را دست کاری کنی؟اکسپلیارموس
+استوپفای ،فکر کردی با این طلسم پیش پا افتاده میتونی شکستم بدی؟
_اینروات،(ورد از بین بردن استوپفای) واو پس بعد این ها همه اتفاقات کسل کننده ی مبارز واقعی پیدا کردم.
+ بیریکابیندو(طلسم بسته شدن شخص با طناب)
_پروتگو مگزیما(طلسم محافظت در برابر افسون ها)، واو دیگه داره خیلی برام خسته کننده میشه دلفی نظرت چیه یکم هیجان بدیم؟
+اوهوم، منم موافقم.
_کروشیو(طلسم شکنجه گر)
+اییی..... لعنتی.... بس کن
_اوه متاسفم دلفی درد بکش ،آره همونطور که پدرت خانوادمو زجر کش کرد عوضی!
همینطوری که دلفی درد میکشید جیباشو گشتم.
_واو ی زمان برگردون! بزار ببینم
زمان برگردون را گردن دلفی انداختم و به ی زمان خیلی دور تنظیمش کردم قبل از اینگه دلفی ناپدید شه زمان برگردون را شکوندم تا توی زمان گیر بیفته !
اوه چی فکر کردین من ی دختر مظلومم؟ نه من اکه کسی باهام در بیافته سالم نمیمونه.
۹۲۸
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.