پارت = ۷
تقاص دوستی
پارک به سمت دخترهای اطرافش نگاه کرد و گفت
÷بهتر نیست برین پایین و چنتا نوشیدنی بیارین.
سمت راستی گفت : مگه چه حرف مهمی با اینا داری ؟
و به ما نگاهی کرد و ادامه داد
*بهشون نمیخوره از اینجا باشن ، شما نمیدونن تو مهمونی نباید با این لباسا بیاین .
+نمیدونستیم باید اول از شما می پرسیدیم و ما واسه این کارا نیومدیم اینجا ، علافم نیستیم. پس ممنون میشیم زود تر این مسخره بازی هارو نموم کنین .
دختره به پارک نگاه کرد و گفت
*دیدی چطور باهام رفتار کرد .
پارک بلند شد و برگشت سمت دختره و از کمرش بلندش کرد .
÷ناراحت نباش گلم ، این هم سطح ما نیست ،بهتر نیست بری ؟
دختره ی لوس، ننر لب و لوچشو اویزون کرد .
*فقط به خاطر تو .
و روی دوتا پاهاش اومد بالا و لبشو بوسید و با ۳ تا دختر دیگه رفت بیرون .
انگار این دختره با بقیشون فرق میکرد ، یعنی واقعا دوسش داشت ؟ اصلا مهم نیست این پسره فقط دلش میخواد هر شب یکی زیرش باشه ، فرداشم یادش میره اون ادم وجود خارجی داشته یا نه .
÷کدوم قسمتو میخواین بگم ، اینکه بابات چیکارا کرده ، خب انقدر زیاده که گفتنش تا فردا طول میکشه ولی مهم ترینش همین موضوعه ، برای خرید خونه از من پول قرض گرفت ، انگار یادش رفت که باید پولو پس بده، پس الان ما می تونیم تا فردا صبح کاری کنیم که کل وسایل خونه تو کوچه باشه یا اینکه توافق بکنیم .
به اما اشاره کردم و گفتم
+چرا گفتی بیاد ؟ خب این توافقی که میگی رو با باباشم میتونستی انجام بدی ؟
اما بعد از حرفم یه قدم اومد جلو .
^خب مهم توافق . توافق چیه؟
÷خب درستشم همینه ، به جای پول میشه چیز دیگه ای رو جایگزین کرد .
داشت قدم به قدم به اما نزدیک تر میشد .
÷میتونی انتخاب کنی ، از الان به بعد برای من بشی یا اینکه از فردا تو کوچه با خانوادت زندگی شادی داشته باشی.
تا اون لحظه دقیقا جلوی اما بود ، به سمت پایین خم شد و با دستش صورت اما رو لمس کرد .
اما اومد عقب و با تعجی بهش نگاه میکرد ، انگار منتظر بود همه چیز تموم بشه مثل یه خواب ولی انگار ، قرار نبود تموم بشه .
+چی ؟ معلومه که قبول نمیکنه . مگه دیونس ..
می خواستم حرفمو ادامه بدم که وسط حرفم پرید.
÷کسی که باید نظر بده تو نیستی .
سرشو کج کرد و به اما نگاه کرد و ادامه داد
÷نظرت تو چیه عروسک ؟
ادامه دارد ....
پارک به سمت دخترهای اطرافش نگاه کرد و گفت
÷بهتر نیست برین پایین و چنتا نوشیدنی بیارین.
سمت راستی گفت : مگه چه حرف مهمی با اینا داری ؟
و به ما نگاهی کرد و ادامه داد
*بهشون نمیخوره از اینجا باشن ، شما نمیدونن تو مهمونی نباید با این لباسا بیاین .
+نمیدونستیم باید اول از شما می پرسیدیم و ما واسه این کارا نیومدیم اینجا ، علافم نیستیم. پس ممنون میشیم زود تر این مسخره بازی هارو نموم کنین .
دختره به پارک نگاه کرد و گفت
*دیدی چطور باهام رفتار کرد .
پارک بلند شد و برگشت سمت دختره و از کمرش بلندش کرد .
÷ناراحت نباش گلم ، این هم سطح ما نیست ،بهتر نیست بری ؟
دختره ی لوس، ننر لب و لوچشو اویزون کرد .
*فقط به خاطر تو .
و روی دوتا پاهاش اومد بالا و لبشو بوسید و با ۳ تا دختر دیگه رفت بیرون .
انگار این دختره با بقیشون فرق میکرد ، یعنی واقعا دوسش داشت ؟ اصلا مهم نیست این پسره فقط دلش میخواد هر شب یکی زیرش باشه ، فرداشم یادش میره اون ادم وجود خارجی داشته یا نه .
÷کدوم قسمتو میخواین بگم ، اینکه بابات چیکارا کرده ، خب انقدر زیاده که گفتنش تا فردا طول میکشه ولی مهم ترینش همین موضوعه ، برای خرید خونه از من پول قرض گرفت ، انگار یادش رفت که باید پولو پس بده، پس الان ما می تونیم تا فردا صبح کاری کنیم که کل وسایل خونه تو کوچه باشه یا اینکه توافق بکنیم .
به اما اشاره کردم و گفتم
+چرا گفتی بیاد ؟ خب این توافقی که میگی رو با باباشم میتونستی انجام بدی ؟
اما بعد از حرفم یه قدم اومد جلو .
^خب مهم توافق . توافق چیه؟
÷خب درستشم همینه ، به جای پول میشه چیز دیگه ای رو جایگزین کرد .
داشت قدم به قدم به اما نزدیک تر میشد .
÷میتونی انتخاب کنی ، از الان به بعد برای من بشی یا اینکه از فردا تو کوچه با خانوادت زندگی شادی داشته باشی.
تا اون لحظه دقیقا جلوی اما بود ، به سمت پایین خم شد و با دستش صورت اما رو لمس کرد .
اما اومد عقب و با تعجی بهش نگاه میکرد ، انگار منتظر بود همه چیز تموم بشه مثل یه خواب ولی انگار ، قرار نبود تموم بشه .
+چی ؟ معلومه که قبول نمیکنه . مگه دیونس ..
می خواستم حرفمو ادامه بدم که وسط حرفم پرید.
÷کسی که باید نظر بده تو نیستی .
سرشو کج کرد و به اما نگاه کرد و ادامه داد
÷نظرت تو چیه عروسک ؟
ادامه دارد ....
۳.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.