وقتی اول قصه هابایکی بود یکی نبود.شروع میشود.قصه ی زندگیم
وقتی اول قصه هابایکی بود یکی نبود.شروع میشود.قصه ی زندگیمان بی رحمانه به جلومیرود
یکی بودیکی نبود؟
یکی گفت.یکی نشنید؟
یکی اومد.یکی رفت؟
یکی خواست.یکی نخواست؟
یکی گفت.یکی نشنید؟
یکی خواست.یکی نخواست؟
یکی سوخت.یکی ساخت؟
یکی باخت.یکی برد؟
یکی خورد.یکی مرد؟
یکی خندید.یکی گریه کرد؟
ودرآخرهیچ کسی درده کسی رونفهمید
یکی عاشقانه موندومرد؟
وای کاش قصه زندگیمان با
یکی بود.فقط مال یکی بود.
یکی بود.فقط مال توبود.
شروع میشد.وچقدرزندگی زیبامیشد.
یکی بودیکی نبود؟
یکی گفت.یکی نشنید؟
یکی اومد.یکی رفت؟
یکی خواست.یکی نخواست؟
یکی گفت.یکی نشنید؟
یکی خواست.یکی نخواست؟
یکی سوخت.یکی ساخت؟
یکی باخت.یکی برد؟
یکی خورد.یکی مرد؟
یکی خندید.یکی گریه کرد؟
ودرآخرهیچ کسی درده کسی رونفهمید
یکی عاشقانه موندومرد؟
وای کاش قصه زندگیمان با
یکی بود.فقط مال یکی بود.
یکی بود.فقط مال توبود.
شروع میشد.وچقدرزندگی زیبامیشد.
۷.۹k
۰۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.