پارت ۷۵۹
پارت ۷۵۹
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/نمیخوام ولم کن ...
دستشو پس زدم از جام بلند شدم...اما وقتی رو پام وایستادم سرم گیج رفت مجبور شدم بشینم رو تخت...اون یکی پسره اومد سمتم...
سینا_وایسا چرا انقدر عجله داری خب...
با پسره درگیر بودم ...در باز شد یه مرد دیگه اومد داخل...یکم جذبه داشت...
_چیشده !
سینا_/حافظه نداره...
پسره اومد سمتم....
به چشاش زل زدم...
_مطمعنین؟تظاهر نمیکنه که؟
سپهر_/فکر نکنم تظاهر باشه...
_چرا باید تظاهر کنم!!! شماها کی هستین اصلا
_/زنگ بزن دکتر بیاد ببینم چه مرگشه...این وسط همینو کم داشتم...
~بد نیست درست صحبت کنی!!! بی شخصیت!!
_دهنتو ببند ...
~معلوم نیست چه بلایی سرم اوردی طلبکارم هستی چقدر رو داری!
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/نمیخوام ولم کن ...
دستشو پس زدم از جام بلند شدم...اما وقتی رو پام وایستادم سرم گیج رفت مجبور شدم بشینم رو تخت...اون یکی پسره اومد سمتم...
سینا_وایسا چرا انقدر عجله داری خب...
با پسره درگیر بودم ...در باز شد یه مرد دیگه اومد داخل...یکم جذبه داشت...
_چیشده !
سینا_/حافظه نداره...
پسره اومد سمتم....
به چشاش زل زدم...
_مطمعنین؟تظاهر نمیکنه که؟
سپهر_/فکر نکنم تظاهر باشه...
_چرا باید تظاهر کنم!!! شماها کی هستین اصلا
_/زنگ بزن دکتر بیاد ببینم چه مرگشه...این وسط همینو کم داشتم...
~بد نیست درست صحبت کنی!!! بی شخصیت!!
_دهنتو ببند ...
~معلوم نیست چه بلایی سرم اوردی طلبکارم هستی چقدر رو داری!
۳.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.